آرامش و طمأنینه
آرامش و طمأنینه از ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی انسان است و به معنی دور بودن از اضطراب و تشویش و استقرار در درون خود است. انسان زمانی به آرامش میرسد که احساس امنیت کند. چیزهایی که باعث نگرانی و عدم ثبات در زندگی و وجود فرد میشوند، امنیت انسان را به هم میزنند؛ بنابراین انسان از چیزی احساس امنیت میکند که باعث رفع نگرانی و عیوب و مشکلات زندگی او شده و او را به ثبات و پایداری برساند.
عوامل عدم آرامش میتوانند عوامل بیرونی یا درونی باشند. عوامل بیرونی اموری هستند که از خارج از وجود فرد باعث نگرانی و ناپایداری او میشود مانند فقر یا تهدید. عوامل درونی اموری هستند که از درون فرد باعث ناپایداری فرد میشوند مانند بدبینی، حرص و وسواس.
احساس امنیت در زمینههای مختلف باعث ایجاد آرامش و طمأنینه در انسان میشود. چنانچه امنیت درونی و امنیت بیرونی برای انسان به وجود آید انسان به آرامش میرسد. انسان با از بین بردن تشویشها و پراکندگی قلبی و ذهنی و اعتماد به نیرویی قدرتمند که او را نگهداری میکند و اعتقاد به اینکه هر اتفاقی برای مؤمن بیافتد به نفع اوست، بخش مهمی از امنیت از درون برای او به وجود میآید؛ بنابراین ایمان و توکل، عوامل بسیار مهمی در به وجود آمدن امنیت و آرامش برای انسان هستند.
کسی که از درون به آرامش میرسد عوامل بیرونی ممکن است او را آزار دهند اما نمیتوانند او را به هم بریزند و باعث ناآرامی او شوند. عوامل بیرونی نگرانی، از عوامل آزمایش و رشد انسان هستند که با صبر و پناه بردن به خدا و قوی کردن ارتباط خود با خدا و تلاش در جهت از بین بردن عوامل ایجاد کنند ناهنجاریها میتوان آثار آنها را از بین برده و از آنها گذر کرد.
پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «نیکویی، در زیبایی پوشش نیست بلکه در آرامش و وقار است.»[1] امام علی (ع) میفرمایند: «زیبایی مرد، در وقار اوست.»[2] ایشان میفرمایند: «هنگامی که خداوند بندهای را دوست بدارد او را به آرامش دل و صبر زینت میبخشد.»[3]
آنچه باعث آرامش انسان است ارتباط با چیزی است که جانش با آن تطبیق و هماهنگی داشته باشد. از آنجا که مؤمنین همسنخ هم هستند وقتی با هم ارتباط برقرار میکنند احساس آرامش و لذت میکنند. این قاعده یک قاعده کلی است و فقط قاعده دینی نیست یعنی غیر مؤمنینی هم که با یکدیگر هماهنگ هستند وقتی به هم میرسند از هم احساس آرامش میکنند.
این موضوع نه تنها در مورد افراد درست است در ارتباط انسانها با غیر انسان هم همین طور است. مثلاً وقتی کسی خانهای را دوست داشته باشد از داشتن آن احساس لذت و آرامش میکند هر چند این احساس آرامش کاذب باشد.
از آنجا که داشتن آرامش باعث بسیاری از رفتارهای صحیح اجتماعی است و بدون احساس آرامش بسیاری از رفتارهای غلط اجتماعی از انسان سر میزند، این موضوع به عنوان اخلاق اجتماعی در این بخش مورد بررسی قرار میگیرد. موضوع آرامش و اطمینان موضوع اخلاقی مهمی است که در کتابهای مربوط به خود باید دقیقتر بررسی شود.
خداوند متعال در قرآن کریم در نگرانیها و اضطرابها یاد خدا را به عنوان بهترین داروی آرامبخش و شفادهنده قلبها معرفی کرده و میفرماید «الذّین آمَنوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهم بِذِکرِ الله، اَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»[4] یعنی «[هدایت شدگان] کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد.» همچنین میفرماید «هُوَ الذِّی أَنْزَلَ السَّکینَهَ فی قُلُوبِ المؤُمِنینَ لِیزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِم»[5] یعنی «او کسی است که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمان آنها بیفزایند.»
خدای متعال یاد خود و ارتباط قلبی با خود را باعث آرامش معرفی میکند چرا که ارتباط با بینهایتی که قدرت نامتناهی دارد و حکیم بوده و هر آنچه برای انسان میخواهد به خیر اوست باعث احساس امنیت و آرامش در انسان میشود.
امام علی (ع) میفرمایند: «یاد خدا روشنی سینهها و آرامش دلهاست.»[6] امام باقر (ع) میفرمایند: «آرامش، همان ایمان است.»[7] چرا که ایمان همان حضور خدا در وجود انسان است.
امام صادق (ع) میفرمایند: «هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه خداوند از ایمان او همدمی قرار میدهد که به آن آرام میگیرد چنانچه حتی اگر در قله کوهی هم باشد احساس تنهایی نمیکند.»[8] رسول خدا (ص) میفرمایند: «بهترین زینت مرد، آرامش همراه ایمان است.»[9]
از عوامل درونی که باعث تشویش و اضطراب میشود و آرامش را از بین میبرد صفت حرص و حریص بودن است. از عوامل دیگر پراکندگی ذهن است و از عوامل دیگر خیالپردازی زیاد است. امام صادق (ع) میفرمایند: «حریص از دو خصلت محروم و با دو خصلت همراه است، از قناعت محروم است و در نتیجه آسودگی را از دست میدهد، از راضی بودن محروم است در نتیجه یقین را از دست میدهد.»[10]
ایشان در پاسخ به این سؤال که راه رسیدن به آسایش چیست؟ فرمودند: «مخالفت با هوا و هوس.» عرض شد: پس، چه وقت انسان به آسایش میرسد؟ فرمودند «در نخستین روز ورودش به بهشت.»[11] در این حدیث عبارت آسایش بیان شده نه آرامش. مؤمن در هر حالت میتواند آرامش که اتفاقی قلبی است داشته باشد اما زمانی به آسایش حقیقی میرسد که وارد بهشت شود و قبل از آن همواره مشکلاتی برای او به وجود میآید تا بهشتی شود.
از عوامل بر هم زننده آرامش میتواند امور ظاهری و مادی زندگی انسان باشند. امام باقر (ع) میفرمایند: «سلمان چنین گفت که همانا آدمی هنگامی که نقطه اتکا و تضمین کنندهای برای تأمین زندگیاش نداشته باشد از درون به خود میپیچد و مضطرب میشود، اما هنگامی که توانست زندگی خود را تأمین کند نَفْسش آرام گرفته و مطمئن میشود.»[12]
امام هادی (ع) میفرمایند: «پیامبر خدا (ص) فرمودند: همانا نفس آدمی هنگامی که مایحتاج زندگیاش تأمین شد آرام میگیرد.»[13] البته این حدیث قاعده کلی را میفرماید؛ ممکن است کسانی به سطحی از ایمان برسند که هیچ چیز آنها را مضطرب و پریشان نکند.
امام صادق (ع) میفرمایند: «پنج چیز است که هر که یکی از آنها را نداشته باشد همواره در زندگیاش نقص داشته، فکرش مشوش و دلش نگران است: اول آنها سلامت جسم و دوم امنیت و سوم وسعت روزی و چهارم همراه و مونس هم رأی.» راوی پرسید: مونس هم رأی چیست؟ امام فرمودند «همسر خوب و فرزند خوب و همنشین خوب است و پنجم که در برگیرنده همه این خصلتهاست، آرامش خاطر و رفاه زندگی است.»[14]
عواملی هستند که برای انسان باعث آرامش میشوند. از مهمترین آنها ارتباط و انس با خدا و توکل به خداست. امام صادق (ع) میفرمایند: «کسی که کارهای خود را به خدا بسپارد همواره از آسایش و خیر و برکت در زندگی برخوردار است و واگذارنده حقیقی کارها به خدا کسی است که تمام همتش تنها به سوی خدا باشد.»[15] ایشان میفرمایند: «همانا دل در طلب حق، همواره در سینه جوش و خروش دارد، هرگاه به حق برسد آرام و قرار میگیرد.»[16]
از اموری که باعث آرامش انسان میشود نیکی و راستی است. رسول خدا (ص) میفرمایند: «راستگویی باعث آرامش و دروغگویی باعث تشویش است.»[17] ایشان میفرمایند: «آنچه تو را به شک و تردید میاندازد رها کن و به سراغ آنچه تو را به شک و تردید نمیاندازد برو؛ زیرا خوبی باعث آرامش و دروغ باعث تشویش و دودلی است.»[18] همچنین میفرمایند: «نیکی وقتی در درونت ساکن شود اطمینان به سوی قلبت میآید و وقتی گناه به درونت وارد شود تردید به درون سینهات وارد میشود.»[19]
قناعت و دوری از کینه و نبود رذایل اخلاق، باعث آرامش انسان است. امام علی (ع) میفرمایند: «هر که به اندازهای که او را کفایت میکند قناعت کند، به آسایش و نظم میرسد و در آسودگی و رفاه مستقر میشود.»[20] ایشان میفرمایند: «هر که کینه را از خود دور کند قلب و عقلش آسوده شود.»[21]
از عوامل دیگر آرامش عبادت و ارتباط با قرآن است. امام باقر (ع) میفرمایند: «روزه و حج آرامبخش دلهاست.»[22] رسول خدا (ص) میفرمایند: «هیچ جلسه قرآنی برای تلاوت و درس در مجلسی از مساجد خدا برقرار نشد مگر اینکه آرامش بر آنان نازل شد و رحمت آنها را در برگرفت و فرشتگان در اطراف آنان حلقه زدند و خداوند در میان کسانی که در نزدش هستند از آنان یاد کرد.»[23]
از عوامل مهم آرامش انسان آرامشی است که با عدالت اجتماعی در جامعه به وجود میآید. حضرت زهرا (س) میفرمایند: «خداوند ایمان را برای پاکی از شرک… و عدل و داد را برای آرامش دلها واجب نمود.»[24]
داشتن همسر موافق و ارتباط مؤمنین با هم باعث آرامش انسان است. پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «همانا مؤمن با برادر مؤمنش آرامش مییابد، چنان که دل تشنهکام، با آب خنک تسکین مییابد.»[25] امام صادق (ع) میفرمایند: «هر چیزی به چیزی آسایش پیدا میکند و مؤمن در سایه برادر مؤمنش آسایش مییابد، چنان که پرنده با همسان خود.»[26]
امام سجاد (ع) میفرمایند: «حق زن این است که بدانی خداوند عزّوجل او را باعث آرامش و انس تو و نگه دارنده و انیس برای تو قرار داده است پس بر هر دو نفر شما واجب است که قدر این همراهی را بدانید و از خداوند متعال به خاطر این نعمت تشکر کنید؛ زیرا این نعمت از ناحیه اوست و واجب است که با نعمت خداوند به دیده تکریم و احترام نگاه کنید و با مهربانی و لطف و خوشرویی با آن برخورد نمایید. اگر چه شوهر را بر زن حق بزرگی است و اطاعت زن از شوهرش واجب است تا وقتی در آن معصیت خداوند نباشد؛ اما زن نیز بر شوهر حقوقی دارد که [مرد] باید رعایت کند. پس بر شوهر است که با همسر خود مهربان بوده و با او انیس و همدم باشد؛ زیرا به خاطر لذتی که از زندگی با زن خویش میبرد بر او واجب است که حق این لذت را ادا کند و این حق، حق بزرگی است و قوّتی نیست مگر به قوت خداوند متعال.»[27]
[1] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١، صفحه ١٠٦، حدیث ١٠٥
[2] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٣، صفحه ٣٦٢، حدیث ٤٧٤٤
[3] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٣، صفحه ١٦١، حدیث ٤٠٩٩
[4] - سوره رعد، آیه ٢٨
[5] - سوره فتح، آیه ٤
[6] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٤، صفحه ٢٩، حدیث ٥١٦٥
[7] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ١٥، حدیث ٣
[8] - اعلام الدین فی صفات المؤمنین، صفحه ٤٦٠
[9] - من لا یحضره الفقیه، جلد ٤، صفحه ٤٠٣، حدیث ٥٨٦٨
[10] - الخصال (شیخ صدوق)، جلد ١، صفحه ٦٩، حدیث ۱۰۴
[11] - تحف العقول، صفحه ۳۷۰
[12] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٥، صفحه ٨٩، حدیث ٣
[13] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٥، صفحه ٨٩، حدیث ٢
[14] - الخصال (شیخ صدوق)، جلد ١، صفحه ٢٨٤، حدیث ۳۴
[15] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ١٤٨، حدیث ٤٤
[16] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٤٢١، حدیث ۵
[17] - نهج الفصاحه، صفحه ٥٤٨، حدیث ۱۸۶۴
[18] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧١، صفحه ٢١٤، حدیث ٤٧
[19] - نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد ٢٠، صفحه ٢٩٩، حدیث ۴۱۵
[20] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٨، صفحه ١٩
[21] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٩٩، حدیث ۶۷۷۴
[22] - امالی (شیخ طوسی)، صفحه ٢٩٦، حدیث ۵۸۲
[23] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٣، صفحه ٣٦٣، حدیث ۳۷۸۸
[24] - من لا یحضره الفقیه، جلد ٣، صفحه ٥٦٨، حدیث ٤٩٤٠
[25] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٢٤٧، حدیث ۱
[26] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧١، صفحه ٣٥٥، حدیث ٣٣
[27] - رساله حقوق امام سجاد (ع)