تکبر
تکبر از عیبهای اخلاقی بوده و در مقابل تواضع قرار دارد و مفهومش برتریجویی و قرار دادن خود نسبت به دیگران، برتر از موقعیت فردی و اجتماعی خود است. تکبر یکی از سه ریشه اصلی تمام عیبهای اخلاقی است و خودش از عُجب و خودبینی سرچشمه میگیرد. امام علی (ع) میفرمایند: «حرص، تکبّر و حسد، انگیزههای فرورفتن در گناهاناند.»[1]
تکبر میتواند نسبت به انسانهای دیگر باشد و در مرتبه بدتر میتواند در مقابل خدا باشد یعنی فرمان خدا را به خاطر خود بزرگ بینی که دارد انجام ندهد. پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «جز این نیست که کبریا و بزرگی، خاص خداوند، پروردگار جهانیان است.»[2] امام علی (ع) میفرمایند: «تعجب میکنم از متکبر که دیروز نطفهای بیمقدار بوده و فردا مرداری گندیده خواهد شد. »[3]
تکبر در ارتباط با خدا و در ارتباط با انسانهای دیگر خود را نشان میدهد. امام صادق (ع) میفرمایند: «تکبر این است که مردم را تحقیر کنی و حق را خوار شماری.»[4] رسول خدا (ص) میفرمایند: «بزرگترین تکبر، پست شمردن مردم است و استخفاف (بیارزش شمردن) حق. عبدالاعلی بن اعین میگوید عرض کردم: پست شمردن مردم و استخفاف حق چیست؟ فرمود: در برابر حق نادانی کند و از اهل حق بد گوید؛ پس هر که چنین کند با خداوند عزّوجل بر سر ردای او ستیز کرده است.»[5]
تکبر در مورد خدا در موضوع ارتباط انسان با خدا مطرح است. موضوع تکبر در برابر خدا موضوع مفصلی است که در اخلاق فردی و ارتباط انسان با خدا باید مورد بررسی قرار گیرد. در این کتاب که در آن روش ارتباط با دیگران بیان میشود فقط تکبر در ارتباط با دیگران بررسی میشود.
امام صادق (ع) میفرمایند: «هر که خودش را بهتر از دیگران بداند او از متکبران است. حفص بن غیاث میگوید: عرض کردم: اگر گناهکاری را ببیند و به سبب بیگناهی و پاکدامنی خود، خویشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند: هرگز هرگز! چهبسا که او آمرزیده شود اما تو را برای حسابرسی نگه دارند؛ مگر داستان جادوگران و موسی (ع) را نخواندهای؟»[6]
تکبر فقط برای افراد ثروتمند یا دارای موقعیت اجتماعی نیست بلکه ممکن است کسی اینها را نداشته باشد اما متکبر باشد. رسول خدا (ص) میفرمایند: «از تکبر بپرهیزید، زیرا گاهی با پوشیدن ردایی (لباسی) هم، به انسان تکبر دست میدهد.»[7] امام صادق (ع) میفرمایند: «تکبر گاهی در دونپایهترین افراد جامعه از هر قشری یافت میشود.»[8]
پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «ای ابوذر! هر که بمیرد و در دلش ذرهای تکبر باشد بوی بهشت را استشمام نمیکند مگر اینکه قبل از آن توبه کند. ایشان در ادامه فرمودند: تکبر آن است که حق را فروگذاری و به ناحق روی آوری و به مردم با این دید نگاه کنی که هیچکس آبرویش چون آبروی تو و خونش چون خون تو نیست.»[9]
امام صادق (ع) به عبداللّه بن طلحه فرمودند «رسول خدا (ص) فرمودند: هر بندهای که به اندازه وزن دانه خردلی در دلش تکبر باشد به بهشت نمیرود و هر بندهای که به وزن دانه خردلی در دلش ایمان باشد به دوزخ نمیرود. عرض کردم: فدایت شوم، انسان (گاه) لباسی میپوشد و مَرکبی سوار میشود، آیا این نشانه تکبر است؟ حضرت فرمود: چنین نیست؛ بلکه تکبر، انکار حق است و ایمان، اقرار به حق.»[10]
تکبر حالت قلبی است که باعث میشود انسان خودش را نسبت به دیگران بزرگتر ببیند. کسی که مثلاً لباس خوب میپوشد اگر در قلبش این احساس دست دهد که دیگران را از خود کوچکتر بداند در قلبش تکبر دارد ولی اگر چنین حالتی نداشته باشد تکبر ندارد هرچند لباس و مرکب خوبی داشته باشد.
محمد بن عمر بن یزید از پدرش روایت کرد که گفت به امام صادق (ع) عرض کردم: من خوراک خوب میخورم و بوی خوش به کار میبرم و بر مرکب راهوار و خرامان سوار میشوم و غلامم در پی من حرکت میکند اگر در این رفتار نوعی تکبر است از آن دست بردارم؟ امام صادق (ع) مدتی خاموش ماند سپس فرمود «گردنکش لعنت شده کسی است که مردم را خوار شمارد و حق را نشناسد.»[11] یعنی این حالات اگر با کوچک شمردن مردم و حق نشناسی باشد تکبر است.
در اهمیت و بزرگی تکبر احادیث بسیاری وجود دارد. امام علی (ع) میفرمایند: «زشتترین خوی، تکبر است.»[12] امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال از کمترین حد الحاد فرمودند «تکبر، کمترین حد آن است.»[13] امام باقر (ع) میفرمایند: «به خدا قسم که متکبر با ردای [عظمت] خدا به جنگ برخاسته است.»[14]
امام باقر (ع) میفرمایند: «دورترین مردم از خداوند عزّوجل در روز قیامت سرکشانِ متکبر هستند.»[15] امام علی (ع) میفرمایند: «بپرهیز از تکبر که آن بزرگترین گناه و نکوهیدهترین عیبهاست و زیور ابلیس است.»[16] ایشان میفرمایند: «از کاری که خدا با ابلیس کرد پند گیرید آنگاه که به خاطر لحظهای تکبر، کار طولانی و کوشش طاقتفرسای او را بر باد داد؛ پس بعد از ابلیس کیست که با معصیتی چون معصیت او از خشم و کیفر خدا ایمن باشد؟»[17]
امام علی (ع) میفرمایند: «مانند آن کسی (یعنی قابیل) نباشید که بر پسر مادر خود (یعنی هابیل) بیآنکه خداوند او را بر وی برتری داده باشد تکبر ورزید؛ جز اینکه خود بزرگ بینی، دشمنی ناشی از حسادت را در جان او انداخت و تعصب و غرور، آتش خشم را در دلش شعلهور ساخت و شیطان باد تکبر را در دماغش دمید، تکبری که خداوند عاقبت باعث پشیمانی او قرار داد.»[18]
آنچه باعث به وجود آمدن تکبر میشود حقارت و ذلتی است که در متکبر وجود دارد. امام صادق (ع) میفرمایند: «هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود مییابد.»[19] ایشان میفرمایند: «هیچکس نیست که تکبر ورزد مگر بر اثر خواری و حقارتی که در خود مییابد.»[20]
تکبر با تواضع از بین میرود و بر اثر از بین رفتن تکبر عزتنفس جایگزین آن میشود. امام حسن مجتبی (ع) در پاسخ کسی که به ایشان گفت: در وجود شما تکبر است. فرمودند «هرگز، تکبر تنها از آن خداست؛ اما در وجود من عزت است. خدای متعال فرموده است[21]: و عزت از آن خدا و پیامبر او و مؤمنان است.»[22]
تکبر اثرات مضر و خطرناکی دارد که از جمله آنها اثرات منفی معنوی است. امام علی (ع) میفرمایند: «از تکبر بپرهیز که ریشه طغیان و نافرمانی خدای مهربان است.»[23] پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «آدمی پیوسته تکبر میورزد و پیش میرود تا جایی که از شمار گردنکشان قلمداد میشود و بر سرش آن میآید که بر سر آنان آمد.»[24]
رسول خدا (ص) میفرمایند: «هر که یک درجه برای خدا فروتنی کند خداوند یک درجه او را بالا برد تا آنجا که او را در اعلیعلیین جای دهد و هر که یک درجه بر خدا تکبر ورزد خداوند او را یک درجه فرود آورد تا جایی که او را در اسفلالسافلین جای دهد.»[25] ایشان میفرمایند: «خداوند به نظر لطف و رحمت نمینگرد به آن مردی که با نخوت و تکبر دامن خود را میکشد و بر مردم میگذرد.»[26]
تکبر نه تنها از حقارت انسان سرچشمه میگیرد بلکه خود، باعث حقارت بیشتر انسان میشود. امام علی (ع) میفرمایند: «تکبر، آدم بلند مرتبه را پست میگرداند.»[27] ایشان میفرمایند: «هر که بر مردم بزرگی فروشد خوار شود.»[28] رسول خدا (ص) میفرمایند: «کسی که استکبار ورزد خداوند او را پست گرداند.»[29]
امام صادق (ع) میفرمایند: «کبر و بزرگی، جامهای مخصوص خداوند بینیاز است و شایسته آن ذات مقدس است. کسی که با او در این صفت به معارضه برخیزد و به مردم بزرگی فروشد خداوند جز پستی و حقارت چیزی بر او نمیافزاید.»[30] ایشان میفرمایند: «هر که از تکبر پاک شود به بزرگواری دست یابد.»[31]
تکبر اثرات آخرتی نیز دارد. رسول خدا (ص) میفرمایند: «بیشتر کسانی که داخل دوزخ میشوند متکبران هستند. »[32] از این حدیث و احادیث دیگر میتوان نتیجه گرفت که تکبر شاخهها و شعبههایی دارد که باعث بسیاری از عیبها و گناهان انسان میشود و نتیجه همه آنها این است که تکبر باعث به دوزخ رفتن بسیاری از اهل جهنم است.
پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «هر که بمیرد و در دلش به سنگینی ذرهای از کبر باشد بوی بهشت را نشنود مگر اینکه پیش از مرگ توبه کند. »[33] ایشان میفرمایند: «روز قیامت متکبران به صورت مورچههای آدمنما محشور میشوند و خواری و زبونی از هر سو آنان را فرا میگیرد.»[34] ایشان میفرمایند: «در آتش کاخی است که متکبران در آن قرار داده میشوند و درهایش به رویشان بسته میشود.»[35]
امام صادق (ع) میفرمایند: «در دوزخ درهای است برای متکبران به نام سَقَر. این دره از شدت گرمای خود به خدای عزّوجل شکایت کرد و خواهش نمود که به او اجازه دهد تا نفسی بکشد پس نفس کشید و دوزخ را سوزاند.»[36] تمام این احادیث نشانه شدت خطرناک بودن تکبر است چرا که تکبر شاخههایی در انسان دارد که باعث به هلاکت رسیدن او میشوند.
تکبر اثرات منفی اجتماعی نیز دارد. رسول خدا (ص) میفرمایند: «منفورترین افراد (در میان مردم) شخص متکبر است.»[37] امام علی (ع) میفرمایند: «شخص متکبر از دوست بیبهره است.»[38] ایشان میفرمایند: «نتیجه تکبر (شنیدنِ) دشنام و ناسزاست.»[39] همچنین میفرمایند: «کسی که متکبر باشد از نابودی در امان نیست.»[40] این نابودی هم در اجتماع میتواند باشد و هم از نظر معنوی و آخرتی.
تکبر باعث جهل انسان میشود. امام کاظم (ع) میفرمایند: «همانا زراعت در زمین میروید و روی تخت سنگ نمیروید حکمت نیز چنین است، در دل شخص فروتن آباد میشود و در دل متکبر گردنفراز آباد نمیشود، زیرا خداوند فروتنی را ابزار خرد و دانایی قرار داده و تکبر را از ابزار نادانی.»[41] امام علی (ع) میفرمایند: «کسی که تکبر داشته باشد عالم نمیشود.»[42]
همچنین از اثرات مهم تکبر این است که باعث کاهش عقل است. امام باقر (ع) میفرمایند: «هیچ مقداری از تکبر به دل آدمی راه نیابد مگر اینکه به همان اندازه، کم باشد یا زیاد، از عقلش کاسته شود.»[43] امام علی (ع) میفرمایند: «تکبر بدترین آفت عقل است.»[44]
اموری باعث از بین رفتن تکبر در انسان میشوند. از جمله این امور فهم بزرگی خداست. امام حسن مجتبی (ع) میفرمایند: «سزاوار نیست کسی که بزرگی خدا را میشناسد خود بزرگ بین باشد؛ زیرا بلند مرتبگی کسانی که عظمت خدا را میدانند در این است که افتادگی کنند و عزت کسانی که جلال و شکوه خدا را میشناسند در این است که اظهار ذلت کنند.»[45]
چنانچه انسان سعی کند حق را بپذیرد در از بین رفتن تکبر در قلب انسان کمک میکند. امام علی (ع) میفرمایند: «فروتنی را جستم و آن را جز در پذیرش حق نیافتم پس حق پذیر باشید، زیرا پذیرش حق، از تکبر دور میسازد.»[46]
از امور دیگر در از بین رفتن تکبر نماز و عبادت است. امام علی (ع) میفرمایند: «از اینجاست که خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکاتها و جدیت در روزهداری در روزههای واجب، نگهبانی میکند، زیرا این امور باعث آرام شدن اعضا و جوارح و خشوع دیدگان و فروتنی جانها و خضوع دلها و بیرون راندن تکبر و نخوت از وجود آنان میشود. بنگرید که این اعمال چگونه حالات فخر فروشی را درهم میشکنند و آثار و نشانههای تکبر را از بین میبرند.»[47] حضرت زهرا (س) میفرمایند: «خدای تعالی ایمان را برای پاکی از شرک قرار داد و نماز را برای دوری از تکبر و خودخواهی.»[48]
انسان اگر به کارهایی که از جنس تواضع هستند اقدام کند باعث میشود تکبر در قلبش از بین برود. پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «به راستی که خوش دارم مرد با خوشحالی و افتخار چیزی را با دست خودش برای خانوادهاش ببرد و به این وسیله تکبر را از خود دور کند.»[49] امام صادق (ع) میفرمایند: «هر که خودش جامهاش را وصله کند و کفشش را پینه زند و کالایش را حمل کند، همانا از تکبر دور است.»[50]
کتابهای بسیاری وجود دارد که موضوع تکبر و شعبههای آن را شرح دادهاند. در بعضی از کتابهای گناهان کبیره نیز موضوع تکبر توضیح داده شده است. کسانی که میخواهند اطلاعات بیشتری در مورد این رذیله اخلاقی پیدا کنند باید به این کتابها مراجعه کنند.
[1] - نهج البلاغه (صبحی صالح)، صفحه ٥٤١، حدیث ٣٧١
[2] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٢٦
[3] - مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، جلد ١، صفحه ٦٢
[4] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٣١٠، حدیث ٨
[5] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٤١
[6] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٨، صفحه ١٢٨، حدیث ٩٨
[7] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢١٢
[8] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢١٣
[9] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٣٣
[10] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٣٦
[11] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٣٧
[12] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢١٧
[13] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٤٠
[14] - تحف العقول، صفحه ٢٩٢
[15] - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صفحه ٢٢٢
[16] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٠٦
[17] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٠٨
[18] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٦١
[19] - وسائل الشیعه، جلد ١٥، صفحه ٣٨٠، حدیث ٢٠٨٠١
[20] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٣١٢، حدیث ١٧
[21] - سوره منافقون، آیه ٨
[22] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٢٤، صفحه ٣٢٥، حدیث ٤٠
[23] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢١٥
[24] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٢١
[25] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٣٠٠
[26] - مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، جلد ١، صفحه ١٩٩
[27] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٨٥
[28] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٩٦
[29] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٩٣
[30] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٣٠٩، حدیث ٢
[31] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢١٨
[32] - مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، جلد ٢، صفحه ٦٦
[33] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١٢، صفحه ٣٤، حدیث ١٣٤٤١
[34] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٣٠٦
[35] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٣٠٨
[36] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٣٠٩
[37] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٥١
[38] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٨٧
[39] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٨٤
[40] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٥٥
[41] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٩٩
[42] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٩٢
[43] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢١٤
[44] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٤، صفحه ١٧٨، حدیث ٥٧٥٢
[45] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٦٧
[46] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٣٨
[47] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٧٢
[48] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٢٩، صفحه ٢٢٣
[49] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٧٤
[50] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٢٧٥