صبر
صبر عبارت است از آرام بودن در مقابل امری ناخوشایند که به فرد رسیده و بیتابی نکردن در آن. امر ناخوشایند را میتواند خود انسان خواسته باشد مثل به سختی افتادن برای نیکی به دیگری یا تلاش در جهت رشد و تعالی خود مثل انجام واجبات و ترک گناهان یا میتواند ناخواسته باشد مثل ابتلا به مصیبت یا گرفتاری.
تا وقتی انسان چیزی را نشناسد و اهمیت آن را نداند برای آن صبر نمیکند بنابراین لازمه صبر معرفت و پذیرفتن است. از طرف دیگر کسی که در مقابل امر ناخوشایندی تحمل میکند نوعی از خود گذشتگی به خرج میدهد و با طمأنینه و آرامش برخورد مینماید. پس برای صبر سه چیز باید وجود داشته باشد اول معرفت دوم از خود گذشتگی و سوم آرامش.
صبر یکی از خصوصیات فردی انسان است اما از آنجا که این خصوصیت در معاشرت دیگران اثر مهمی دارد در این بخش توضیح داده میشود و اثرات رفتاری آن نیز بیان میشود.
از آنجا که دنیا محل گذر است سختی و فشار آن هم میگذرد؛ اما نقطه مثبت آن این است که یکی از راههای تعالی انسان تحمل سختیها و رشد در آن است؛ بنابراین سختیها میگذرند و انسان را میسازند، به همین دلیل در روایات توصیه به صبر شده است.
امام علی (ع) میفرمایند: «در برابر دنیایی که گرفتاری آن مانند خوابهای پریشان شب میگذرد شکیبا باش.»[1] امام کاظم (ع) میفرمایند: «بر طاعت خدا صبر کن و در ترک معاصی او شکیبا باش زیرا دنیا لحظهای بیش نیست. آنچه گذشته جای شادی و غم ندارد و از آنچه نیامده نیز خبری نداری پس لحظهای را که در آن به سر میبری صبور باش چنان که گویی خوشبخت و خوشحالی.»[2]
تحمل سختی نوعی از خود گذشتگی است و از خود گذشتگی اصل و اساس تعالی معنوی است. امام علی (ع) میفرمایند: «شریفترین اخلاق، تواضع، بردباری (صبر) و نرمخویی است.»[3] ایشان میفرمایند: «بهترین مردم کسی است که اگر او را به خشم آورند، صبر کند و چنانچه به او ظلم شود ببخشاید و چون به او بدی شود خوبی کند.»[4] همچنین میفرمایند: «نقش صبر در کارها همانند نقش سر در بدن است. همچنان که اگر سر از بدن جدا شود بدن از بین میرود، صبر نیز هرگاه همراه کارها نباشد کارها تباه میشوند.»[5]
رسول خدا (ص) میفرمایند: «هیچ جرعهای از جرعه خشمی که مردی فرو بَرَد یا جرعه صبری که بر مصیبتی نوشیده شود، پیش خدا محبوبتر نیست. »[6] ایشان میفرمایند: «کسی که سه خصلت در او باشد خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او فراهم کند: خشنودی به مقدرات، صبر در بلا و دعا در سختی و راحتی.»[7]
امام علی (ع) میفرمایند: «برترین پرستش خدا صبر و شکیبایی، سکوت و انتظار فرج است. »[8] ایشان میفرمایند: «کسی که در مقابل عوامل گناه صبر کند مقامش همانند مجاهد در راه خداست.»[9] پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «مؤمن به وسیله صبر و نرمخویی درجه عابد مجاهد را به دست میآورد. »[10] ایشان میفرمایند: «صبر و شکیبایی گنجی از گنجهای بهشت است. »[11]
صبر به قدری اهمیت دارد که آن را از ویژگیهای پیامبران معرفی کردهاند. رسول خدا (ص) میفرمایند: «آدم بردبار به پیامبری نزدیک است.»[12] یعنی شبیه پیامبران است چرا که یکی از خصوصیات مهم آنها را دارد. امام علی (ع) میفرمایند: «صبر و شکیبایی، اخلاق خوب و حلم و بردباری از اخلاق پیامبران است. »[13]
به دلیل اهمیت بسیار صبر، پاداش فراوانی هم به آن داده میشود. امام علی (ع) میفرمایند: «پاداش صبر بالاترین پاداشهاست. »[14] از رسول خدا (ص) سؤال شد: آیا کسی بدون حساب وارد بهشت میشود؟ ایشان فرمودند: «آری هر انسان مهربان و صبور بدون حساب وارد بهشت میشود. »[15]
امام باقر (ع) میفرمایند: «بهشت آمیخته به سختیها و صبر و بردباری است؛ پس هر که در دنیا بر سختیها صبور باشد وارد بهشت میشود و جهنم آمیخته به شهوات و خوشگذرانیهاست؛ پس هر که خواستهها و شهوتهای نفس خود را تأمین کند وارد آتش میشود. »[16]
امام باقر (ع) در مورد آیه «أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِما صَبَرُوا»[17] فرمودند «منظور از غرفه، بهشت است به بهشت میرسند به واسطه صبری که بر فتنههای دنیا میکنند.»[18] همچنین ایشان در مورد آیه «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّهً وَ حَرِیراً»[19] یعنی «پاداش خداوند به آنها در مقابل صبرشان بهشت و حریر است» فرمودند: «به واسطه صبری که بر فقر و گرفتاریهای دنیا کردند.»[20] امام صادق (ع) میفرمایند: «هر که از مؤمنین به بلایی گرفتار شود و شکیبایی را از دست ندهد پاداش هزار شهید دارد.»[21]
صبر علاوه بر پاداش اخروی باعث مقامات معنوی هم میشود. رسول خدا (ص) میفرمایند: «از بردباری این مسائل به وجود میآید: آراسته شدن به خوبیها، همنشینی با نیکان، ارجمند شدن، عزیز گشتن، رغبت به نیکی، نزدیک شدن به درجات عالی، گذشت، آرامش، احسان و خاموشی. اینها ثمره بردباری عاقل است.»[22] امام رضا (ع) میفرمایند: «هیچ بندهای حقیقت ایمانش را کامل نمیکند مگر اینکه در او سه خصلت باشد: دینشناسی، تدبر نیکو در زندگی و صبر در مصیبتها و بلاها.»[23]
رسول خدا (ص) از قول خدای تعالی میفرمایند: «چون به بندهای از بندگانم مصیبتی در بدن یا در مال یا در اولادش فرستم آنگاه او با صبر نیکو از آن مصیبت استقبال کند از او حیا میکنم که برایش میزانی نصب کنم یا برایش دفتری [برای حساب] باز کنم. »[24] یعنی بدون حساب او را وارد بهشت میکنم.
امام علی (ع) میفرمایند: «اگر صبر کنی به مقام و منزلت نیکان میرسی و اگر بیتابی کنی آن تو را به آتش وارد میکند. »[25] امام باقر (ع) میفرمایند: «کسی که در مقابل مصیبت صبر کند، خداوند عزّوجل بر عزت او میافزاید و او را با حضرت محمد (ص) و خاندانش وارد بهشت میکند. »[26]
امام صادق (ع) میفرمایند: «صبر، آنچه را که در درون بندگان خدا از نور و صفا وجود دارد آشکار میکند.»[27] یعنی با صبر آنچه از تعالی و کمال در وجود انسان است به مرحله عمل و آشکار شدن میرسد.
با توجه به آنچه در معنی صبر آمد در روایات نشانههایی از صبر بیان شده است. امام علی (ع) میفرمایند: «صبر آن است که انسان گرفتاری و مصیبتی را که به او میرسد تحمل کند و خشم خود را فرو خورد.»[28] رسول خدا (ص) میفرمایند: «صبر چهار شعبه دارد: شوق، ترس، زهد و انتظار، هر که شوق بهشت داشته باشد از هوا و هوس دست میکشد و هر که از آتش بترسد از حرامها خود را نگه میدارد و هر که به دنیا بیاعتنا باشد گرفتاریها را به چیزی نگیرد و هر که منتظر مرگ باشد در کارهای خیر بکوشد.»[29]
امام علی (ع) میفرمایند: «کسی که چون ناتوان شود هجوم برد و چون قدرت یابد انتقام گیرد بردبار نیست بلکه بردبار کسی است که قدرت داشته باشد اما گذشت کند و بردباری بر تمامی امور او غالب باشد.»[30]
در روایات صبر را بر سه گونه تقسیمبندی کردهاند. رسول خدا (ص) میفرمایند: «صبر بر سه قسم است: صبر بر مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر گناه. هر که بر مصیبت صبر کند تا آن را با تسلی خوبی رد کند خدا برایش سیصد درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان آسمان و زمین باشد و هر که بر طاعت صبر کند خدا برایش ششصد درجه نویسد که میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان قعر زمین تا عرش باشد و هر که از گناه صبر کند خدا برایش نهصد درجه نویسد که میان هر دو درجه به اندازه فاصله میان قعر زمین تا پایان عرش باشد. »[31] از این حدیث انواع صبر و شدت اهمیتشان را میتوان فهمید.
آنچه باعث صبر میشود همت بلند است. امام علی (ع) میفرمایند: «بردباری و وقار دو همزادند که از بلندی همت زاده میشوند.»[32] ایشان میفرمایند: «اساس و ریشه صبر، ایمان و یقین خوب نسبت به خداوند است.»[33] امام صادق (ع) میفرمایند: «از دو خصلت بپرهیز: بیحوصلگی و تنبلی، زیرا اگر کم حوصله باشی بر حق شکیبایی نکنی و اگر سست و تنبل باشی حقی را ادا نکنی.»[34]
از آنجا که ایمان کمال انسان است صبر برای ایمان و دینداری باعث تعالی انسان میشود. امام علی (ع) میفرمایند: «همیشه همراه صبر و شکیبایی باشید که آن ستون ایمان و قوام کارهاست. »[35] ایشان میفرمایند: «مردم! بر شما باد صبر و شکیبایی، چون کسی که صبر نداشته باشد دین نخواهد داشت. »[36] امام صادق (ع) میفرمایند: «مؤمن در سختیها صبور و در مقابل اضطرابها با وقار است، به آنچه به او داده شده قانع است و گرفتاریها نزد او بزرگ نیست. »[37]
رسول خدا (ص) میفرمایند: «چه نیکو سلاحی است صبر و دعا برای مؤمن. »[38] امام صادق (ع) فرمودند «ما خاندان، صبور و شکیباییم و شیعیان ما از ما هم شکیباترند. گفتم (یکی از یاران ایشان سؤال کرد): جانم به فدایت چگونه شیعیان شما از شما شکیباترند؟ ایشان فرمودند: چون صبر ما بر چیزی است که میدانیم، اما شیعیان ما صبر و شکیبایی میورزند بر چیزی که نمیدانند. »[39] یعنی ائمه (ع) از آنجا که حقیقت هر چیزی را میدانند راحتتر میتوانند بر آن چیز صبر کنند اما شیعیان به خاطر اعتمادی که به آنها میکنند بدون آنکه از باطن موضوعات خبر داشته باشند به دستورات ایشان عمل کرده و صبر میکنند.
یکی از اثرات مهم صبر این است که باعث پیروزی و سربلندی انسان میشود. پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «خدا هیچگاه کسی را به سبب جهل عزیز نساخته و به سبب بردباری ذلیل نکرده است.»[40] امام علی (ع) میفرمایند: «شخص صبور پیروزی را از دست نمیدهد و عاقبت به پیروزی میرسد اگر چه زمانی طولانی بر او بگذرد.»[41] ایشان میفرمایند: «صبر و شکیبایی به پیشرفت هر کار (مهمی) کمک میکند.»[42] امام صادق (ع) میفرمایند: «عاقبت صبر و شکیبایی خیر است پس صبر کنید تا پیروز شوید. »[43]
از اثرات دیگر صبر این است که عیبها را میپوشاند. امام علی (ع) میفرمایند: «در برابر آنچه بر تو میگذرد بردبار باش، زیرا بردباری، عیبها را میپوشاند. به راستی که نیمی از عقل بردباری و نیم دیگرش خود را به غفلت زدن است.»[44] ایشان میفرمایند: «بردباری پردهای پوشاننده و عقل شمشیری برنده است، پس عیبهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان و با عقلت به جنگ هوا و هوست برخیز.»[45]
در روایات ابتدا توصیه به صبر شده است. امام علی (ع) میفرمایند: «هر که با زشتی سبکسری، تو را خشمگین کرد تو با زیبایی بردباری او را به خشم آور.»[46] امام صادق (ع) میفرمایند: «انسان آزاده همیشه آزاده است، اگر حادثهای برای او پیش آید صبر و شکیبایی کند و اگر مصیبتها بر او فرو ریزد او را نمیشکند اگر چه اسیر و مغلوب شود و آسایش او به سختی تبدیل شود. »[47] امام حسن مجتبی (ع) میفرمایند: «خیری که هیچ شری در آن نیست شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت ناگوار است.»[48]
پیامبر خدا (ص) فرمودند: «سه چیز است که هر که نداشته باشد نه از من است و نه از خدای عزّوجل. عرض شد: ای رسول خدا! آنها کداماند؟ فرمودند: بردباری که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگی کند و پارسایی که او را از نافرمانی خدا بازدارد.»[49]
امام صادق (ع) میفرمایند: «پنج چیز است که باید بر آنها بردباری کرد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بیگناه باشد و اذیت شود، حقطلبی کند و با او مخالفت کنند. اگر در هر پنج مورد به حق رفتار کنی بردبار هستی.»[50]
یکی از موضوعات مهم در تربیت و رشد انسان این است که فرد در ظاهر به نیکی رفتار کند. امام علی (ع) میفرمایند: «اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه ده، زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و به زودی یکی از آنها نشود.»[51] یعنی اگر مانند افراد صبور رفتار کند آرام آرام وجود او با صبر انس گرفته و دارای این خصلت میشود.
یکی از شاخههای مهم صبر، صبر بر فقر است که در فصل قبل با عنوان: «فقرا» توضیح داده شد. در اینجا فقط حدیثی در این خصوص بیان میشود. رسول خدا (ص) میفرمایند: «عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.»[52]
یکی از مصادیق صبر روزه است که باید از آن کمک گرفت. امام صادق (ع) میفرمایند: «در گفته خداوند عزوجل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید[53]؛ صبر روزه است.»[54]
امام باقر (ع) میفرمایند: «کسی که صبر کند و کلمه استرجاع، (یعنی، انا لله و انا الیه راجعون) بگوید و هنگام گرفتاری خدا را ستایش کند، پس او از کار خدا خشنود است و اجرش با خداست و کسی که چنین نکند، سرنوشت او تغییر نمیکند (سختی از او برداشته نمیشود) و مذمت میشود و پاداش او هم از بین میرود. »[55]
در مقابل صبر، بیتابی قرار دارد و بیتابی آن است که انسان آرامش خود را از دست داده و کلامی بگوید یا رفتاری کند که نشانه ناآرامی او در مشکل است. کلامی مانند اعتراض به آن مشکل، غضب و فریاد بر دیگران، ناسزا و اقدام به رفتارهای اعتراض گونه و رفتارهایی اینچنین.
امام علی (ع) میفرمایند: «از جزع و ناشکیبایی بپرهیز، زیرا امید انسان را قطع و کوشش و تلاش را ضعیف کرده و غم اندوه به بار میآورد.»[56] ایشان میفرمایند: «کسی که صبر، او را نجات ندهد بیتابی او را هلاک خواهد کرد.»[57]
در روایات میفرمایند به اندازه سختی که به انسان داده میشود صبر به او داده میشود پس بیتابی، از ضعف نشان دادن انسان به وجود میآید نه از بیشتر بودن سختی از قدرت صبر و تحمل انسان. رسول خدا (ص) میفرمایند: «به راستی که کمک از جانب خداوند به اندازه هزینه میرسد و صبر از جانب خداوند به اندازه گرفتاری میآید.»[58]
انسان چه صبر کند و چه بیتابی مصیبت بر او وارد میشود. اگر صبر کند اجر میبرد و اگر بیتابی کند اجر نبرده و رشد پیدا نمیکند و با بیتابی کردن رنج خود را زیادتر میکند. امام علی (ع) میفرمایند: «اگر صبر کنی مقدرات الهی بر تو جاری میشود و اجر خواهی بُرد و اگر بیتابی کنی باز هم مقدرات خداوند بر تو جاری میشود و گناهکار خواهی بود.»[59]
ایشان میفرمایند: «بیتابی (در مصائب)، مقدرات را تغییر نمیدهد ولی اجر و پاداش انسان را از بین میبرد.»[60] امام هادی (ع) میفرمایند: «مصیبت برای انسان صبور یکی است و برای انسان بیصبر و ناشکیبا دوتاست.»[61] چرا که کسی که بیصبری میکند هم رنج بیتابی را میبرد و هم رنج مشکلی که بر او دارد شده را میبرد ولی انسان صبور فقط رنج مشکل را تحمل میکند.
[1] - امالی (شیخ صدوق)، صفحه ٦٢٢
[2] - تحف العقول، صفحه ٣٩٦
[3] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٤٩، حدیث ٥١٤٢
[4] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٨٥، حدیث ٦٣٩٤
[5] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٩٠، حدیث ٩
[6] - نهج الفصاحه، صفحه ٦٨٥، حدیث ٢٥٦٤
[7] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ١٥٦، حدیث ٧١
[8] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ٩٦، حدیث ٦١
[9] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١١، صفحه ٢٨٧، حدیث ١٣٠٤٠
[10] - مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، جلد ٢، صفحه ٢٤٧
[11] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٩، صفحه ١٣٧، حدیث ٢٢
[12] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٤٣، صفحه ٧٠، حدیث ٦١
[13] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ٩٢، حدیث ٤٦
[14] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٣، صفحه ٣٤٨، حدیث ٤٦٩٤
[15] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٩، صفحه ١٣٩، حدیث ٢٢
[16] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٨٩، حدیث ٧
[17] - سوره فرقان، آیه ٧٥
[18] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٥، صفحه ١٨٦، حدیث ١٩
[19] - سوره انسان، آیه ١٢
[20] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٥، صفحه ١٨٦، حدیث ٢٠
[21] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٩٢، حدیث ١٧
[22] - تحف العقول، صفحه ١٦
[23] - تحف العقول، صفحه ٤٤٦
[24] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ٩٢، حدیث ٤٦
[25] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٣، صفحه ٤، حدیث ٣٧١٣
[26] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٩، صفحه ١٢٨، حدیث ٣
[27] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٢، صفحه ٤٢٧، حدیث ٢٣٦٩
[28] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٨١، حدیث ٦٢٣١
[29] - الخصال (شیخ صدوق)، جلد ١، صفحه ٢٣١، حدیث ٧٤
[30] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٨٦، حدیث ٦٤٣٧
[31] - اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد ٣، صفحه ١٤٥، حدیث ١٥
[32] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ٤٢٨، حدیث ٧٦
[33] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٢، صفحه ٤١٥، حدیث ٣٠٨٤
[34] - من لا یحضره الفقیه، جلد ٤، صفحه ٣٥٥، حدیث ٥٧٦٢
[35] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٢، صفحه ٢٥٧، حدیث ٢٥٤٢
[36] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ٩٢، حدیث ٤٦
[37] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٩، صفحه ١٣٣، حدیث ١٧
[38] - نهج الفصاحه، صفحه ٧٨٦، حدیث ٣١٢٨
[39] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٩٣، حدیث ٢٥
[40] - اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد ٣، صفحه ١٧٣، حدیث ٥
[41] - نهج البلاغه (صبحی صالح)، صفحه ٤٩٩، حدیث ١٥٣
[42] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ١، صفحه ١٩٦، حدیث ٧٦٦
[43] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ٩٦، حدیث ٦٢
[44] - غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ١٣٩، حدیث ١٥٤
[45] - نهج البلاغه (صبحی صالح)، صفحه ٥٥١، حدیث ٤٢٤
[46] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٨٥، حدیث ٦٤٠٠
[47] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ٦٩، حدیث ٣
[48] - تحف العقول، صفحه ٢٣٤
[49] - وسائل الشیعه، جلد ٢٠، صفحه ٣٥٩، حدیث ٢٥٨٢٩
[50] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ٤٢٢، حدیث ٦١
[51] - نهج البلاغه (صبحی صالح)، صفحه ٥٠٦، حدیث ٢٠٧
[52] - نهج الفصاحه، صفحه ٥٧٨، حدیث ٢٠٠٦
[53] - سوره بقره، آیه ٤٥
[54] - وسائل الشیعه، جلد ١٠، صفحه ٤٠٨، حدیث ١٣٧١٨
[55] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٨، صفحه ٩٦، حدیث ٦٣
[56] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٩، صفحه ١٤٤، حدیث ٢٩
[57] - نهج البلاغه (صبحی صالح)، صفحه ٥٠٢، حدیث ١٨٩
[58] - من لا یحضره الفقیه، جلد ٢، صفحه ٢٩٤، حدیث ٢٤٩٨
[59] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٢، صفحه ٤٣١، حدیث ٢٣٧٧
[60] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٢، صفحه ٦٩، حدیث ١٨٧٦
[61] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٩، صفحه ١٤٤، حدیث ٢٧