احترام و ادب
احترام به دیگران به معنی حرمت نگه داشتن و رعایت حریم دیگران است. لازمه احترام گذاشتن به دیگران شناخت حریم و جایگاه آنهاست. بنابراین احترام به هر فرد با توجه به شرایط و موقعیت او نسبت به فرد دیگر متفاوت است. مثلاً احترام به مادر با احترام به دوست تفاوت دارد چرا که جایگاه مادر با جایگاه دوست برای انسان فرق میکند.
برای احترام، معرفت و از خود گذشتگی باید با مهربانی جمع شوند تا فرد بتواند احترام بگذارد و از آنجا که مهربانی با محبت و مثبت بودن فرد به وجود میآید کسی میتواند به دیگران احترام بگذارد که معرفت و از خود گذشتگی داشته و با محبت و مثبت باشد.[1]
از آنجا که ادب به معنی حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز نکردن به آن است، ادب همان نگه داشتن حریم هر فرد است، پس احترام و ادب در یک محدوده از معنی هستند. بنابراین با دیگران مؤدبانه برخورد کردن، احترام گذاشتن به آنهاست. امام علی (ع) میفرمایند: «برترین ادب آن است که انسان در حد و اندازه خود بماند و از حد خود تجاوز نکند.»[2]
ادب و احترام از خصوصیات شخصیتی انسان هستند و با داشتن این خصوصیات، رفتاری که انسان انجام میدهد حرمت نهادن به دیگران، نکو داشتن، بزرگ داشتن، ارج نهادن و مفاهیمی از این قبیل است.
آداب جمع ادب است و روشهای رفتار را آداب میگویند؛ بنابراین نتیجه داشتن ادب، رعایت آداب و قواعد صحیح برخورد با هر موضوع با نگه داشتن حرمت و حریم آن میباشد.
با توجه به اینکه احترام گذاشتن از مبناییترین رفتارهای صحیح اجتماعی است و در بخش قبل، روش احترام به هر فرد تحت عنوان مربوط به همان فرد بیان شده است در این بخش به اصل موضوع احترام و ادب پرداخته میشود.
امام علی (ع) میفرمایند: «ای مؤمن! به تحقیق دانش و ادب، بهای جان توست پس در آموختن آن دو بکوش که هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود قیمت و ارزشت زیاد میشود؛ زیرا با دانش به پروردگارت راه مییابی و با ادب به پروردگارت خوب خدمت میکنی و با ادب در خدمتگزاری، بنده سزاوار دوستی و نزدیکی به او میشود. پس این نصیحت را بپذیر تا از عذاب رها شوی.»[3]
امام صادق (ع) نیز راه رسیدن به بهشت را در به دست آوردن دانش و ادب بیان کرده و میفرمایند: «مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شایسته بهرهمند میسازد تا همه آنان را وارد بهشت کند.»[4] این توصیه امام، وظیفه بزرگترها و پدر و مادر را در خانواده بیان میکند که همان یاد دادن و پیادهسازی دانش و ادب است.
امام صادق (ع) احترام به برادران دینی را احترام به خدا بیان کرده و میفرمایند: «کسی که برادر مسلمان خود را که بر او وارد شده احترام کند خدا را احترام کرده است.»[5] امام علی (ع) داشتن ادب را از کمالات انسان دانسته و میفرمایند: «ادب، کمال آدمی است.»[6]
امام باقر (ع) میفرمایند: «سکوت انسانِ با ادب نزد خدا از تسبیح گفتن نادان برتر است.»[7] امام علی (ع) میفرمایند: «تو با ادبت ارزشگذاری میشوی، پس آن را با بردباری زینت بخش.»[8] ایشان میفرمایند: «علم میراث گرانبهایی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آیینهای صاف است.»[9]
در روایات، ادب از ثروت و نَسب مهمتر دانسته شده است. امام علی (ع) میفرمایند: «مردم، به ادب (فرهنگ و تربیتِ) درست نیازمندترند تا به طلا و نقره.»[10] امام صادق (ع) میفرمایند: «بهترین چیزی که پدران برای فرزندان خود به ارث میگذارند ادب است نه مال؛ زیرا مال از بین میرود و ادب باقی میماند. »[11] امام علی (ع) میفرمایند: «هر که ادب ناپسندش او را پست گرداند، شرافت و بزرگی خاندانش او را سربلند نکند.»[12] یعنی ادب باعث شرافت و اعتبار انسان است و این شرافت از شرافت و اعتبار خاندان مهمتر و ارزشمندتر است.
با توجه به کلی بودن و جامعیت موضوع ادب، ویژگی ادب با بسیاری از ویژگیهای دیگر انسان ارتباط داشته و از آنها اثر میپذیرد. امام صادق (ع) میفرمایند: «کمال ادب و مروت در هفت چیز است: عقل، بردباری، صبر، ملایمت، سکوت، خوش اخلاقی و مدارا.»[13]
یکی از موضوعاتی که در مورد ادب قابل توجه است ارتباط ادب با عقل و اثرگذاری آنها بر یکدیگر است. امام علی (ع) میفرمایند: «ادب در انسان همچون درختی است که ریشهاش عقل و خرد است.»[14] ایشان میفرمایند: «هر چیزی به عقل نیاز دارد و عقل به ادب نیازمند است.»[15] همچنین میفرمایند: «همانا همچنان که زراعت، تشنه باران است صاحبان خرد نیز به ادب نیازمندند.»[16] همچنین ایشان میفرمایند: «دین و ادب نتیجه عقل هستند.»[17]
با توجه به این احادیث میتوان فهمید ادب و عقل اثر دو طرفه بر هم دارند یعنی ادب باعث عقلانیت بیشتر است و عقلانیت باعث ادب بیشتر میشود؛ بنابراین امام علی (ع) میفرمایند: «عقل خود را با ادب بیفروز همانگونه که آتش با هیزم افروخته گردد.»[18] ایشان در گفتاری قابل توجه میفرمایند: «ادب، سبب تیزهوشی است.»[19] یعنی ادب حتی باعث توجه عمیق و متوجه شدن همه امور حتی امور ظریف میشود.
پس ادب اثراتی بر انسان دارد که یکی از آنها زیاد شدن عقل است. امام علی (ع) در وصیت به امام حسن مجتبی (ع) میفرمایند: «ادب باعث باروری عقل و تزکیه قلب و زینت زبان و راهنمای انسان به اخلاق پسندیده است. اگر ادب همراه انسان نباشد او حیوانی رها شده بیش نیست. خداوند به ادب خیر دهد کوچک را آقایی میبخشد. پس در جستجوی ادب باش تا شخصیت و ثروت به دست آوری. هر که به دنبال ادب باشد به وسیله آن چیره میشود. کسی که آن را رها کند بر او چیره میشوند و حمله میآورند.»[20]
از اثرات دیگر ادب این است که انسان را بزرگوار کرده و در میان دیگران به بزرگی میرساند. امام علی (ع) میفرمایند: «ادب باعث کمال مرد است. »[21] ایشان میفرمایند: «ادب بیاموزید، زیرا [در این صورت] اگر پادشاه باشید برجسته میشوید، اگر میانه باشید سرآمد میشوید و اگر تنگدست باشید با ادبتان گذران زندگی میکنید.»[22]
از اثرات بسیار مهم ادب پاکی اخلاق و از بین رفتن بدیهای انسان است. امام علی (ع) میفرمایند: «ادب نیکو، سبب پاکی اخلاق است.»[23] آن حضرت میفرمایند: «میوه ادب خوش اخلاقی است.»[24] همچنین میفرمایند: «هر که دلداده ادب باشد، بدیهایش کاسته شود.»[25]
امام علی (ع) روش ایجاد ادب و افزایش آن را بیان کرده و میفرمایند: «بر عاقل است که بدیهایش را در دین، اندیشه، اخلاق و ادب یادداشت کند و به خاطرش بسپارد و برای از بین بردن آنها بکوشد.»[26] بنابراین برای زیاد شدن ادب و به طور کل برای رشد معنوی و اخلاقی، فرد باید به خود توجه کند تا اشکالات خود را پیدا کرده و آنها را به خاطر بسپارد و هنگام به وجود آمدن شرایطی که میتواند اشکالات خود را برطرف کند برای از بین بردن آنها تلاش کند.
ایشان به دست آوردن تجربه را باعث زیاد شدن ادب دانسته و میفرمایند: «برای ادب آموزی، تجربهها کافی است.»[27] همچنین میفرمایند: «شب و روز بر هر که بگذرد او را ادب میکند، فرسودهاش کرده و به مرگ نزدیکش میسازد.»[28]
از جمله عواملی که باعث زیاد شدن ادب در انسان میشود این است که انسان آنچه را در دیگران بد میداند خود از آن دوری کند. امام علی (ع) میفرمایند: «برای ادب آموزی تو همین بس که از آنچه از دیگران نمیپسندی، دوری کنی.»[29] امام حسن عسکری (ع) در حدیثی مشابه میفرمایند: «در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمیپسندی، خود از آن دوری کنی.»[30]
امام علی (ع) زیاد شدن دانش و همنشینی با علما را باعث ادب آموزی انسان بیان کرده و میفرمایند: «با علما معاشرت کن تا علمت زیاد، ادبت نیکو و جانت پاک شود.»[31] ایشان میفرمایند: «چون دانش آدمی زیاد شود، ادبش افزون شده و ترسش از خدا دو چندان گردد.»[32]
تا اینجا در مورد اهمیت ادب و روش افزایش آن مطالبی بیان شد و با توجه به اینکه همه رفتارهایی که در این کتاب بیان میشود برای ایجاد ادب در معاشرت با دیگران است. با ادب بودن مانند با احترام رفتار کردن به معنی نگه داشتن حد خود و حریم دیگران است و تمام این کتاب همین موضوع را بیان میکند. امام علی (ع) در یک بیان کلی میفرمایند: «هر چیزی ادب [خاص] خود را دارد.»[33]
ایشان میفرمایند: «تو را سفارش میکنم به مدارای با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران؛ چرا که سرور اولین و آخرین، تو را چنین ادب آموخته و فرموده است که: گذشت کن از کسی که به تو ظلم کرده، رابطه برقرار کن با کسی که با تو قطع رابطه کرده و عطا کن به کسی که از تو دریغ نموده است.»[34] چنانچه دقت شود مجموعه رفتارهایی را که بیان فرمودهاند از ادب دانسته است؛ چرا که این رفتارها آداب برخورد صحیح هستند.
بنابراین ادب و احترام اصل اساسی رفتار صحیح و الهی با دیگران است و همه انسانها همواره این نوع رفتار را با مطالعه این کتاب و کتابهای اینچنینی باید فرا گرفته و رعایت کنند.
یکی از مسائل مهم در موضوع ادب داشتن ادب الهی است که با توجه به اینکه این کتاب روش رفتار با دیگران را بیان میکند ادب در مقابل خدا در موضوع این کتاب نیست. احادیث بسیاری در این مورد وجود دارد که احترام به خدا و ادب الهی را بسیار مهم دانسته و روش نگه داشتن حریم الهی و ادب نسبت به پروردگار را بیان فرمودهاند.
[1] - ریشه و مبانی اخلاق و رفتارهای اجتماعی در بخش «بررسی عمیقتر اخلاق اجتماعی» توضیح داده میشود.
[2] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٢، صفحه ٤٤٧، حدیث ٣٢٤١
[3] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ١، صفحه ١٨٠، حدیث ٦٤
[4] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١٢، صفحه ٢٠١، حدیث ١٣٨٨١
[5] - وسائل الشیعه، جلد ١٦، صفحه ٣٧٦، حدیث ٢١٨٠٤
[6]- غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ١، صفحه ٢٤٦، حدیث ٩٩٨
[7]- اعلام الدین فی صفات المؤمنین، صفحه ٩٦
[8] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٤٧، حدیث ٥٠٨٢
[9] - نهج البلاغه (صبحی صالح)، صفحه ٤٦٩، حدیث ٥
[10]- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٤٧، حدیث ٥٠٨٠
[11]- الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٨، صفحه ١٥٠، حدیث ١٣٢
[12]- غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٥، صفحه ٢٣٦، حدیث ٨١٤٢
[13] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٩، صفحه ٣٨، حدیث ١٠١٤١
[14]- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٤٧، حدیث ٥٠٩٨
[15] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٤، صفحه ٥٤٢، حدیث ٦٩١١
[16] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٢، صفحه ٥١٣، حدیث ٣٤٧٥
[17]- غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٢، صفحه ٢٨، حدیث ١٦٩٣
[18]- غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٤، صفحه ٣٩، حدیث ٥٢٠٠
[19]- غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٣، صفحه ٢٣٦، حدیث ٤٣٣٣
[20]- اعلام الدین فی صفات المؤمنین، صفحه ٨٤
[21]- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٤٧، حدیث ٥٠٧٣
[22]- نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد ٢٠، صفحه ٣٠٤، حدیث ٤٨٣
[23]- غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٤، صفحه ١٢١، حدیث ٥٥٢٠
[24] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٤٧، حدیث ٥٠٨٤
[25] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٥، صفحه ٢٦٣، حدیث ٨٢٧١
[26] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٥، صفحه ٦، حدیث ٥٨
[27] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٤٤٤، حدیث ١٠١٥٥
[28] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ١٣٣، حدیث ٢٢٨٢
[29] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٤٧، حدیث ٥٠٨٩
[30] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٦، صفحه ٤٠٧، حدیث ١١٥
[31] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٤٣٠، حدیث ٩٧٩١
[32] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٦٣، حدیث ٧٩١
[33]- غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٥٤١، حدیث ١٦
[34] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٥، صفحه ٧١، حدیث ٣٤