حسد
حسد یکی از اصلیترین رذایل اخلاق است که ریشه بسیاری از عیبهای اخلاقی دیگر است. حسد از حرص و تکبر تشکیل شده و با ناراحت شدن فرد از دارا شدن نعمتی توسط دیگران خود را نشان میدهد. کسی که حسود است هم حریص است به داشتن نعمتی که دیگران دارند و هم متکبر است به اینکه چرا او با نداشتن آن نعمت از دیگران پایینتر قرار گرفته است.
اگر کسی از اینکه دیگری نعمتی دارد ناراحت شود دارای حسد است و حسد از عیوب اخلاقی است؛ اما اگر از این ناراحت شود که چرا خودش آن نعمت را ندارد نه از این ناراحت شود که دیگری نعمتی دارد در این صورت غبطه دارد نه حسد. غبطه خوردن عیب اخلاقی نیست بلکه اگر باعث شود فرد تلاش کند تا با تلاش بیشتر رشد کند اثر خوبی هم داشته است.
کسی که حسادت میکند تلاشش این نیست که خود، نعمت را به دست آورد بلکه تلاشش این است که اگر بتواند آن نعمت را از دیگری بگیرد. اینکه کسی نتواند نعمت را در دیگران ببیند از حقارت او سرچشمه میگیرد.
امام علی (ع) میفرمایند: «حسد خصلت فرومایگان و تنگنظران است.»[1] ایشان میفرمایند: «حسادت، منش انسانهای پست و دشمنان حکومتهاست.»[2] امام علی (ع) میفرمایند: «حسود از بدیها (و ناراحتیهای دیگران) شاد میشود و از شادیها (ی مردم) غمگین میگردد.»[3] ایشان میفرمایند: «حسود، از بین رفتن نعمت از محسود (کسی که مورد حسد قرار گرفته) را برای خود نعمت میداند.»[4] این ویژگی نشانه شدت پستی انسان حسود است.
امام علی (ع) میفرمایند: «حسد سرآمد رذیلتهاست.»[5] ایشان میفرمایند: «حسادت بدترین بیماری است.»[6] همچنین میفرمایند: «حسادت زندان روح است.»[7] امام صادق (ع) میفرمایند: «لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت میکند، رو به رو تملق میگوید و از گرفتاری دیگران شاد میشود.»[8]
رسول خدا (ص) میفرمایند: «آدم حسود در حقیقت یک آدم لَجوج و ستیزهجو است؛ زیرا او به قضا و مقدرات الهی تن نمیدهد.»[9] امام صادق (ع) میفرمایند: «اصل و منشأ حسد از کوردلی و ناسپاسی الطاف الهی است که این خود، دو بال کفر و بیدینی به شمار میرود.»[10] امام علی (ع) میفرمایند: «کسی که قلبی متقی و پرهیزکار دارد حسد به آن راه ندارد.»[11]
امام صادق (ع) میفرمایند: «از حسدورزی به یکدیگر بپرهیزید، زیرا حسد ریشه کفر است.»[12] ایشان میفرمایند: «ریشههای کفر سه چیز است: حرص، تکبر و حسد.»[13] امام حسن مجتبی (ع) میفرمایند: «این سه چیز مردم را به هلاکت رسانده است: تکبر، حرص و حسد.»[14]
انسان از داشتن هر عیبی رنج میبرد چرا که آن عیب اول خود او را آزار داده سپس با توجه به آن، رفتاری با دیگران میکند که باعث مشکلی در دیگران میشود اما حسد عیبی است که بیش از عیبهای دیگر خود حسود را آزار میدهد و به او ضرر میزند.
امام علی (ع) میفرمایند: «حسد دردی بیدرمان است.»[15] ایشان میفرمایند: «از (رنج) حسود تو را همین بس که وقتی تو شادی او غمگین و ناراحت است.»[16] همچنین میفرمایند: «آفرین بر حسادت! چه عدالتپیشه است، پیش از همه صاحب خود را میکشد.»[17]
امام صادق (ع) میفرمایند: «حسود پیش از آنکه به محسود (کسی که مورد حسد قرار گرفته) زیان رساند به خود (حسود) زیان میزند، مانند ابلیس که با حسدورزی برای خود نفرین خرید و برای آدم (ع) برگزیدگی.»[18]
حسادت علاوه بر فشار روانی، تندرستی انسان را نیز تحدید میکند. امام علی (ع) میفرمایند: «حسادت تن را فرسوده و علیل میکند.»[19] ایشان میفرمایند: «حسادت بدن را آب میکند.»[20] همچنین میفرمایند: «حسادت اندوه و دلمردگی میآورد.»[21]
امام علی (ع) میفرمایند: «حسود همواره رنجور است.»[22] ایشان میفرمایند: «شگفت است که حسودان از تندرستی غافلاند.»[23] همچنین میفرمایند: «سلامت جسم از کمی حسادت است.»[24]
رسول خدا (ص) میفرمایند: «آدم حسود کمترین لذت و خوشی را از زندگی میبرد.»[25] امام علی (ع) میفرمایند: «حسود همیشه ناراحت است هر چند تنش سالم باشد.»[26] ایشان میفرمایند: «حسادت جز غیظ و ضرر برای تو نتیجه نمیدهد، قلبت را ضعیف و بدنت را رنجور میکند و از بدترین عارضههای قلبی به شمار میرود.»[27]
امام علی (ع) میفرمایند: «حسادت مرکب رنج است.»[28] ایشان میفرمایند: «حسود بسیار افسوس میخورد و گناهانش دو چندان است.»[29] امام صادق (ع) میفرمایند: «بخیل را آسایش نباشد و حسود را لذت.»[30] ایشان میفرمایند: «حسود آسایش ندارد.»[31]
حسد با ایمان در تضاد است. پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «حسد و ایمان (هرگز) در دل یک نفر با هم جمع نمیشوند.»[32] امام صادق (ع) میفرمایند: «آفت دینداری، حسد، خودپسندی و فخرفروشی است.»[33]
امام علی (ع) میفرمایند: «بزرگترین وسیلهای که شیطان با آن شکار میکند حسادت است.»[34] ایشان میفرمایند: «حسادت دام بزرگ ابلیس است.»[35]
حسادت برای انسان خطرهای اخلاقی و رفتاری دارد. امام علی (ع) میفرمایند: «آدم حسود زود خشمگین میشود و دیر کینه از دلش میرود.»[36] ایشان میفرمایند: «هرگاه باران حسادت فرو ریزد گیاه تبهکاری بروید.»[37] یعنی بسیاری از تبهکاریها به خاطر حسادت است که اتفاق میافتد.
امام هادی (ع) میفرمایند: «از حسادت شدیداً بپرهیز و این را بدان که اثر آن تنها در خودت آشکار میشود و اثری در دشمنت نخواهد داشت.»[38] چرا که حسادت بیشتر از آنکه برای دیگران مشکلی درست کند خود فرد حسود را آزار میدهد. امام علی (ع) میفرمایند: «حسود آقایی نمیکند.»[39]
حسود از خدا و نظام عالم ناراحت است. رسول خدا (ص) میفرمایند: «هان! با نعمتهای خدا دشمنی نکنید. عرض شد: ای رسول خدا! چه کسی با نعمتهای خدا دشمنی میکند؟ فرمود: آنان که به مردم حسادت میورزند.»[40] امام علی (ع) میفرمایند: «حسود از تقدیر (خدا) ناراحت و در خشم است.»[41]
حسادت باعث بدبختی اخروی هم هست. امام علی (ع) میفرمایند: «ثمره حسادت بدبختی در دنیا و آخرت است.»[42] امام صادق (ع) میفرمایند: «وقتی موسی بن عمران در حال مناجات و سخن گفتن با پروردگارش بود مردی را زیر سایه عرش خدا دید. عرض کرد: ای پروردگار من! این کیست که در سایه عرش توست؟ خدا فرمود: ای موسی! او از کسانی است که بر نعمتهایی که خدا به مردم داده است حسادت نورزیده است.»[43] بنابراین یکی از برترین جایگاههایی که انسان در آخرت میتواند به آن برسد قرار گرفتن در زیر سایه عرش الهی است.
پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «از حسادت بپرهیزید زیرا حسنات و نیکیها را فرو میخورد همچنان که آتش هیزم را.»[44] امام علی (ع) میفرمایند: «حسد و دروغ و کینه را از خودت دور کن، این سه خصلت دین انسان را لکهدار میکند و باعث بدبختی او میشود.»[45] امام باقر (ع) میفرمایند: «همانگونه که آتش هیزم را میخورد، حسد ایمان را میخورد.»[46]
حسادت اثرات اجتماعی نیز دارد از جمله آنها از بین بردن دوستی است. امام علی (ع) میفرمایند: «حسود را دوستی نباشد.»[47] ایشان میفرمایند: «کسی که حسادت نمیکند همیشه مورد علاقه و محبت دیگران است.»[48] این موضوع نکته بسیار مهمی است که وقتی کسی حسد نداشته باشد از بسیاری از عیبهایی که میان او و دیگران را به هم میزند پاک بوده و محبت و لطفی در مورد دیگران پیدا میکند که همه میخواهند با او دوستی کنند. امام علی (ع) میفرمایند: «هر که حسادت را رها کند محبوب مردم شود.»[49]
امام صادق (ع) میفرمایند: «برادران (ایمانی) در بین خود به سه چیز نیازمندند که اگر آنها را به کار نگیرند از همدیگر جدا شده و بر یکدیگر غضب کنند: انصاف داشتن، دلسوزی و مهربانی، حسادت نداشتن.»[50] امام علی (ع) میفرمایند: «چه بد رفیقی است حسود.»[51]
امام علی (ع) میفرمایند: «حسود به زبان لاف دوستی میزند و در عمل مخفیانه دشمنی میورزد، بنابراین او نام دوست را بر خود دارد و صفت دشمن را.»[52] انسان حسود در واقع دشمن کسانی است که به آنها حسد دارد هر چند در ظاهر، آنها را دوست خود معرفی کند چرا که در قلب حسود نسبت به کسی که مورد حسد اوست دشمنی وجود دارد.
حسادت در قلب همه انسانها وجود دارد مگر کسانی که با این عیب مبارزه کرده و آن را از بین برده باشند. اولین کاری که فرد حسود باید انجام دهد تا حسدش اثر نداشته یا کم شود این است که مراقب باشد به کسی که حسد برده ستم نکند و هیچ مشکلی برای او درست نکند. رسول خدا (ص) میفرمایند: «هرگاه فال بد زدی اعتنایی نکن و هرگاه گمان بردی داوری مکن و چون حسد بردی ستم مکن.»[53]
همچنین رسول خدا (ص) توصیه میفرمایند برای جلوگیری از حسادت دیگران نعمتهایی که صاحب میشوید اگر میتوانید، از دیگران پنهان کنید. ایشان میفرمایند: «در برآوردن نیازهای خود از کتمان کمک گیرید، زیرا هر صاحب نعمتی مورد حسد واقع میشود.»[54] به این ترتیب از زمینههایی که موجب حسد میشود پرهیز میگردد.
[1] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٠٠
[2] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٩٩، حدیث ٦٧٩٧
[3] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩١٤
[4] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩١٥
[5] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٠٦
[6] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٠٣
[7] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٠٢
[8] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٥٤
[9] - ارشاد القلوب الى الصواب (دیلمی)، جلد ١، صفحه ١٢٩
[10] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١٢، صفحه ١٨، حدیث ١٣٣٩٠
[11] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٣٠٠، حدیث ٦٨٠٩
[12] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٨، صفحه ٨
[13] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٢٨٩، حدیث ١
[14] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٥، صفحه ١١١، حدیث ٦
[15] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٨٩٩
[16] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٢٠
[17] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٠٨
[18] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩١٨
[19] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٤٤
[20] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٤٥
[21] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٤٦
[22] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٤٧
[23] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٤٩
[24] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٥٠
[25] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١٢، صفحه ١٩، حدیث ١٣٣٩٢
[26] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٤٨
[27] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١٢، صفحه ١٧، حدیث ١٣٣٨٨
[28] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩١٠
[29] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٢٦
[30] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٣١
[31] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٣٢
[32] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١٢، صفحه ١٨، حدیث ١٣٣٨٩
[33] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٣٩
[34] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٩٩، حدیث ٦٧٩٦
[35] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٠١
[36] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٣٤
[37] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٠٧
[38] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٥، صفحه ٣٧٠، حدیث ٤
[39] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٢٩
[40] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٢٤
[41] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٣٠
[42] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩١١
[43] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٢٥
[44] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٤١
[45] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١٢، صفحه ٢٣، حدیث ١٣٤٠١
[46] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٣٨
[47] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٢٨
[48] - تحف العقول، صفحه ٨٩
[49] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩١٢
[50]- تحف العقول، صفحه ٣٢٢
[51]- میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٣٦
[52]- میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩١٦
[53]- میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٥٦
[54]- میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٣٩٣٧