جدال کردن
زمانی که کسی با دیگری به بحث و گفتگو میپردازد سعی میکند کلام و منطق خود را اثبات کند چرا که کلام خود را صحیح و بر حق میداند. اگر انسان به نحوی گفتگو کند که بخواهد تفکر خود را بر دیگری تحمیل کند و در اثبات کلام خود اصرار کند به این نوع گفتگو که معمولاً با کوبیدن طرف مقابل و سعی در غالب شدن بر او همراه است جدال یا مراء گویند.
بنابراین جدال کردن به معنی بحث و گفتگویی است که به منظور کوبیدن طرف مقابل و غالب شدن بر او صورت میگیرد و علت اینکه به اینگونه مباحث مجادله میگویند این است که دو نفر در برابر یکدیگر به بحث و مشاجره میپردازند تا هر کدام فکر خود را بر دیگری تحمیل کند. مراء عبارت است از ایراد و اعتراض به سخن فرد دیگر و اظهار نقص و خلل در آن به قصد تحقیر و اهانت او و اظهار برتری و هوشمندی خود.
اگر کلام فرد بر حق و صحیح باشد مجادله او صحیح است و اگر غلط باشد مجادله او باطل است؛ اما نوع گفتگو در مجادله از آنجا که با آرامش و متانت همراه نیست از نظر اخلاقی مورد قبول نیست مگر در مواقع خاصی که حق مهمی را فرد میخواهد به اثبات برساند یا از موضوع حقی به خاطر شدت اهمیت آن میخواهد دفاع کند که در این حالت جدال حق است که اگر دقت شود در مواقع کمی اتفاق میافتد.
جدال باطل از رذایل قوه غضب و شهوت بوده و با تعصب و خود بزرگ بینی همراه است. برای از بین بردن روحیه جدال، فرد باید در بحث و گفتگو انصاف داده و حق را قبول کند.
بنابراین در روایات جدال مردود دانسته شده است چرا که معمولاً در مواقعی که فرد جدال میکند تلاش میکند کلام خود را بدون اینکه به حق یا باطل بودن آن توجه داشته باشد به هر طریقی که میتواند اثبات کند که در بسیاری از مواقع به ناراحتی و رفتارهای تنشزا یا بیاحترامی به هم مبتلا میشوند.
امام حسن عسکری (ع) میفرمایند: «در حضور امام صادق (ع) درباره جدال کردن در دین و اینکه پیامبر خدا (ص) و ائمه (ع) از این کار نهی کردهاند، سخن به میان آمد ایشان فرمودند: از جدال کردن به طور مطلق نهی نشده بلکه از مجادله کردن با روشی جز روش پسندیده نهی شده است.»[1]
امام صادق (ع) میفرمایند: «مراء بیماری هلاک کنندهای است و برای آدمی خصلتی بدتر از آن نیست و آن از اخلاق شیطان و پیروان اوست.»[2] ابی الدرداء میگوید: روزی ما پیرامون یکی از مسائل دینی مشغول مراء و جدال بودیم، پیامبر اکرم (ص) وارد شد و با دیدن این حالت در میان ما آنچنان غضبناک شد که سابقه نداشت و فرمود «مردم قبل از شما بر اثر مراء به هلاکت رسیدند. مراء و جدل را کنار بگذارید زیرا اهل مراء زیانکارند؛ جدل را کنار بگذارید زیرا اهل جدل را در قیامت شفاعت نخواهند کرد؛ جدل را کنار بگذارید زیرا من مسئول خانههایی در بالا و آغاز و وسط بهشت هستم و کسی که مراء را ترک کند اگر چه حق با او باشد اسکان خواهم داد؛ مراء را کنار بگذارید زیرا این عمل پس از نهی از بتپرستی اولین چیزی است که خداوند مرا از آن نهی کرده است.»[3]
رسول خدا (ص) میفرمایند: «رها کنید مجادله را زیرا مؤمن مجادله نمیکند. رها کنید مجادله را زیرا مجادله کننده قطعاً زیان میبیند.»[4] ایشان میفرمایند: «جدل را کنار بگذارید که حکمتی را به انسان نمیفهماند و از فتنه و سرانجام آن کسی ایمن نیست.»[5] امام علی (ع) میفرمایند: «ضرر زودرس و دیررس لجاجت و خودسری از زیان هر چیزی زیادتر است.»[6]
پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «هیچ بندهای کاملاً به حقیقت ایمان نرسد مگر آنکه مجادله را رها کند هر چند حق با او باشد.»[7] ایشان میفرمایند: «پارساترین مردم کسی است که مجادله را رها کند هر چند حق با او باشد.»[8] امام صادق (ع) میفرمایند: «از فروتنی است که فرد مجادله را رها کند هر چند حق با او باشد.»[9]
رسول خدا (ص) میفرمایند: «کسی که وقتی حق با او نیست مجادله نکند خانهای در حومه بهشت برایش ساخته میشود، کسی که حق با او باشد و مجادله نکند خانهای در وسط بهشت برایش ساخته میشود و کسی که اخلاقش را خوب کند خانهای در بالای بهشت برایش ساخته میشود.»[10]
امام حسین (ع) دلیل جدال نکردن را در کلامی جامع بیان کرده و میفرمایند: «بحث و گفتگوهایی که به مراء و خصومت منتهی میشود از چهار صورت خارج نیست یا تو و طرف گفتگویت به حقیقت مورد بحث عالم و آگاهید با این حال با یکدیگر جدل میکنید، در این صورت هر دو شما با بحث و مجادله دوستی خود را ترک کردهاید، خواستار رسوایی شدهاید و به علم خود اعتنا نکرده و آن را خوار شمردهاید. یا آنکه تو و طرف مقابلت از موضوع مورد بحث چیزی نمیدانید و هر دو از آن بیاطلاعید، در این صورت هر دو شما با بحث و جدل نادانی خود را آشکار میسازید و از روی جهل با یکدیگر کشمکش میکنید. یا آنکه تو مطلب مورد بحث را میدانی و طرف مقابلت نمیداند در این صورت با ادامه بحث به رفیق خود ستم روا میداری، زیرا میخواهی لغزش او را آشکار کنی و با سخنان خود او را خجالت زده و شرمسار کنی. یا آنکه طرف بحثت مطلب را میداند و صحیح میگوید و تو نمیپذیری، در این صورت حُرمت او را رعایت نکردهای و به قدر و منزلتش در سخن حقی که میگوید ارج ننهادهای و در هر چهار صورت جدال و بحث خصومت انگیز، فاسد و باطل است و افراد با فضیلت هرگز مرتکب آن نمیشوند.»[11]
از عواملی که باعث جدال میشود جهل است و از اموری که باعث کنارهگیری از جدال میشود علم و یقین است. امام علی (ع) میفرمایند: «کسی که یقینش درست باشد به مجادله بیرغبت است.»[12] امام صادق (ع) میفرمایند: «در هر حال به جدل نمیپردازد مگر کسی که نسبت به خود و دیگران جاهل باشد. [اهل جدل] از درک حقایق دینی محروم میمانند.»[13] در این حدیث جدال کردن را مانع درک حقایق بیان کردهاند که از اثرات بسیار بد جدال کردن است.
جدال و مجادله اثراتی دارد که در روایات به آنها اشاره شده است. اولین اثر جدال دوری از خدا و از بین رفتن اعمال است. امام صادق (ع) میفرمایند: «از مجادله کردن بپرهیز که این کار عمل تو را بر باد میدهد و از جر و بحث کردن بپرهیز که این کار تو را هلاک میکند و زیاد ستیزه مکن زیرا تو را از خدا دور میکند.»[14]
اثر دیگر جدال، به شک و اشتباه و گمراهی افتادن انسان است. پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «هیچ قومی گمراه نشد مگر آنکه به بحث و جدال تکیه کرد.»[15] امام علی (ع) میفرمایند: «از جدال کردن بپرهیزید که این کار شک و دو دلی به بار میآورد.»[16] ایشان میفرمایند: «بحث و جدال کردن در دین، یقین را تباه میکند.»[17] همچنین میفرمایند: «کسی که به ناحق مجادله بسیار کند، باعث کوری او از [دیدن] حق میشود.»[18] ایشان میفرمایند: «لجاجت رأی آدمی را فاسد میکند.»[19]
اثر دیگر جدال بیاحترام و بیارزش شدن انسان نزد دیگران است. امام علی (ع) میفرمایند: «کسی که به آبرو و شرف خود علاقه دارد و نمیخواهد آبرو و احترام خود را از دست بدهد باید مراء و خصومت را ترک کند.»[20] ایشان میفرمایند: «هر که آبروی خود را میخواهد باید مجادله را رها کند.»[21]
از دیگر اثرات جدال کدورت و دشمنی است تا جایی که دوستی قدیمی را نیز از بین میبرد. امام هادی (ع) میفرمایند: «مجادله کردن، دوستی دیرین را از بین میبرد و پیوند استوار را از هم پاره میکند و کمترین چیزی که در مجادله هست چیرهجویی است و چیرهجویی، خود عامل اصلی قطع رابطه است.»[22]
رسول خدا (ص) جدال را باعث بیماری دل و ایجاد نفاق در قلب دانسته و میفرمایند: «از جدل و دشمنی بپرهیزید زیرا این دو باعث بیماری دل نسبت به برادران و عامل رشد نفاقاند.»[23] امام علی (ع) میفرمایند: «نتیجه مجادله، دشمنی و کینهتوزی است.»[24] ایشان میفرمایند: «با وجود مجادله زیاد، دوستی و محبت جایی ندارد.»[25]
با وجود تمام این زیانهایی که در مجادله کردن است باید از مجادله کردن خودداری کرد. از جمله راههای از بین بردن مجادله مدارا کردن، انصاف دادن و سکوت هنگام به وجود آمدن شرایط مجادله است. امام صادق (ع) میفرمایند: «مؤمن مدارا میکند و جدال نمیکند.»[26] امام رضا (ع) میفرمایند: « ای عبدالعظیم! دوستان مرا سلام برسان و به آنها بگو که شیطان را بر خود مسلط نکنند و راستگو و امانتدار باشند و سکوت کنند و در اموری که به آنها مربوط نمیشود مجادله نکنند.»[27]
علاوه بر ترک کلی مجادله امام علی (ع) در مورد شش گروه تأکید کردهاند که با آنها نباید مجادله کرد. ایشان میفرمایند: «شش نفرند که با آنها نباید مجادله کرد: فقیه، رئیس، حقیر، بدزبان، زن و کودک.»[28]
امام حسین (ع) میفرمایند: «هرگز با شخص صبور و نادان مجادله مکن زیرا صبور دشمنت دارد و نادان آزارت دهد.»[29] امام رضا (ع) میفرمایند: «بپرهیز از اینکه با دانایان مجادله کنی زیرا تو را رها میکنند و بپرهیز از اینکه با نابخردان مجادله کنی زیرا نسبت به تو نادانی میکنند.»[30]
مردی به امام حسین (ع) گفت بنشین تا با یکدیگر پیرامون مسائل دینی مناظره کنیم! امام فرمودند «من به مسائل دینی آگاهم و راه هدایت برایم روشن است و اگر تو جاهل و ناآگاهی برو و یاد بگیر. من کجا و جدل کردن کجا؟ سپس فرمودند: شیطان است که آدمی را وسوسه میکند و میگوید با مردم مباحثه و مناظره راه بینداز تا دیگران نپندارند که تو نادان و ضعیف هستی.»[31] در این حدیث روش برخورد با کسانی که انسان را به مجادله دعوت میکنند بیان شده است و اینکه انگیزه بسیاری از افرادی که مجادله میکنند خودنمایی آنها برای عالم بودن است.
[1] - میزان الحکمه، جلد ٢، حدیث ٢٢٨٦
[2] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٢، صفحه ١٣٤، حدیث ٣١
[3] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٢، صفحه ١٣٨، حدیث ٥٤
[4] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٣٠
[5] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٩، صفحه ٧٦، حدیث ١٠٢٥٠
[6] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٤٦٣، حدیث ١٠٦٤٠
[7] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٣٤
[8] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٤٠
[9] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٤١
[10] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٣٩
[11] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٩، صفحه ٧٤، حدیث ١٠٢٤٤
[12] - میزان الحکمه، جلد ١٤، حدیث ٢٢٩٦٤
[13] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٢، صفحه ١٣٤، حدیث ٣١
[14] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٢٥
[15] - میزان الحکمه، جلد ٢، حدیث ٢٢٨٤
[16] - میزان الحکمه، جلد ٢، حدیث ٢٢٨٢
[17] - میزان الحکمه، جلد ٢، حدیث ٢٢٨٥
[18] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٥٢
[19] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٦٥، حدیث ٨٥٣
[20] - نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد ٢٠، صفحه ٣٠٨، حدیث ٥٢٧
[21] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٢٩
[22] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٢٦
[23] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٣٠٠، حدیث ١
[24] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٢٨
[25] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٥١
[26] - اعلام الدین فی صفات المؤمنین، صفحه ٣٠٣
[27] - میزان الحکمه، جلد ٢، حدیث ٢٢٨٣
[28] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٣٣
[29] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٤٣
[30] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٨٨٤٧
[31] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٩، صفحه ٧٤، حدیث ١٠٢٤٤