تحقیر، توهین و مسخره کردن
تحقیر، توهین و مسخره کردن از رفتارهای غلط اجتماعی است که باعث آزار دیگران شده و باعث بیاحترامی و تخریب دیگران میشود. در روایات از این اعمال نهی شده است.
رسول خدا (ص) میفرمایند: «هیچ مسلمانی را خوار و حقیر مشمار؛ زیرا کوچک آنان هم نزد خداوند بزرگ است.»[1] ایشان میفرمایند: «هیچیک از شما نباید احدی از بندگان خدا را خوار و بیمقدار شمارد زیرا نمیداند که کدام یک از آنها دوست خداست.»[2]
رسول خدا (ص) میفرمایند: «خوارترین مردم کسی است که دیگران را کوچک و خوار شمارد.»[3] معنی این کلام این است که کسی که دیگران را تحقیر میکند به این دلیل است که خودش انسان حقیر و کوچکی است.
امام صادق (ع) میفرمایند: «هر که مؤمن بینوایی را حقیر شمارد خداوند پیوسته او را تحقیر کند و دشمنش دارد تا آنگاه که از تحقیر او دست بردارد.»[4] ایشان میفرمایند: «خدای عزوجل میفرماید: هر که بنده مؤمن مرا خوار و سبک شمارد با من اعلام جنگ کرده است.»[5]
پیامبر خدا (ص) در مورد تحقیر فردِ فقیر میفرمایند: «هر که مرد یا زن مؤمنی را خوار و ذلیل شمارد یا به سبب تهیدستی یا کم بضاعتی حقیر شمارد، خدای تعالی در روز رستاخیز او را انگشتنما و سپس رسوا و مفتضحش کند.»[6] ایشان میفرمایند: «آگاه باشید هر که مسلمان فقیری را خوار و سبک شمارد حق خدا را سبک شمرده و در روز قیامت خدا او را خوار و سبک خواهد نمود مگر اینکه توبه کند.»[7]
امام علی (ع) میفرمایند: «برادران ضعیف (مالی) خود را حقیر نشمارید؛ هر که مؤمنی را خوار شمارد خدای عزّوجل میان آنها در بهشت جمع نخواهد کرد مگر اینکه توبه کند.»[8]
با توجه به اینکه هیچ فرد یا مؤمنی نباید تحقیر شود اول وظیفهای که هر فرد دارد این است که خودش را تحقیر نکند. امام صادق (ع) میفرمایند: «خداوند تمام کارهای مؤمنین را به خودشان واگذارده است، اما این اختیار را به آنها نداده که خود را ذلیل و خوار نمایند.»[9]
وظیفه دیگر این است که اگر نیاز مؤمنی را رفع میکنند عزت و بزرگی او را حفظ کنند. امام صادق (ع) میفرمایند: «هر که نیاز مؤمنی را برآورده کند بدون اینکه او را خوار نماید، در بهشت اسکان داده شود.»[10]
نه تنها نباید فقیران را تحقیر کرد بلکه انسان باید همانطور که با فرد غنی رفتار میکند با فقیر هم همانطور رفتار کند. امام صادق (ع) میفرمایند: «بر شما باد به دوست داشتن فقیران مسلمان، هر که آنها را تحقیر کند و بر آنها تکبر ورزد از دین خدا لغزیده است و خدا او را خوار شمارد و بر او غضب کند.»[11] امام رضا (ع) میفرمایند: «هر که مسلمان فقیری را ملاقات کند و بر خلاف روشی که به فرد ثروتمند سلام میکند بر او سلام کند، در روز قیامت خدای عزّوجل را در حالی که بر او خشمگین است ملاقات کند.»[12]
یکی از انواع تحقیر، توهین است که در روایات به شدت از آن نهی شده است. پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «خداوند بهشت را بر هر فحّاش بد زبانِ بیشرمی که باکی ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است.»[13] ایشان میفرمایند: «گوینده ناسزا به مؤمن همچون کسی است که در آستانه هلاکت باشد.»[14] همچنین ایشان میفرمایند: «ناسزا گفتن به مؤمن فسق است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشت او (غیبت کردن از او) معصیت خدای عزّوجل است و حرمت مال مؤمن مثل حرمت خونش است.»[15]
رسول خدا (ص) در مورد خودداری از ناسزا گفتن میفرمایند: «به مردم ناسزا نگویید که با این کار در میان آنها دشمن پیدا میکنید.»[16] ایشان میفرمایند: «بدترین بندگان خدا کسی است که از ترس فحش او، [مردم] همنشینی با او را خوش ندارند.»[17]
پیامبر خدا (ص) نه تنها از ناسزاگویی به انسانها نهی میکنند از ناسزا به هر چیز دیگر نیز نهی میفرمایند؛ چرا که عمل ناسزاگویی در شأن هیچ انسانی مخصوصاً افراد مؤمن نیست. ایشان میفرمایند: «به بادها ناسزا نگویید که آنها (از جانب خداوند) مأمورند و کوهها و لحظهها و روزها و شبها را ناسزا نگویید که گناهکار میشوید و به خودتان برمیگردد.»[18] ناسزاگویی به عالم خلقت نشانه اعتراض انسان به نظام عالم و خداست.
امام علی (ع) خطاب به قنبر که میخواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید فرمودند «آرام باش قنبر! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری و گذشت خشنود نکند و شیطان را با حربهای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر ندهد.»[19]
بنابراین رفتاری که در مقابل دشنام دیگران توصیه شده سکوت است چرا که سکوت در مقابل دشنام دیگران باعث سرشکستگی آنها، خشنودی خدا و ناخشنودی شیطان میشود. در این حدیث فرد دشنام دهنده را احمق بیان کرده است که با سکوت در مقابل او، به رنج افتاده و کیفر داده میشود. علاوه بر این سکوتِ فرد باعث بزرگی او در نظر دیگران و عزت و کرامت او میشود. علاوه بر همه اینها در شأن فرد مؤمن این نیست که از دهان او دشنام خارج شود.
یکی از روشهای تحقیر و توهین، مسخره کردن است. موضوع مسخره کردن به قدری اهمیت دارد که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده و میفرماید «یَا أَیّها الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَی أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَ لَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَی أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَ لَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَ لَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَ مَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»[20] یعنی «ای کسانی که ایمان آوردهاید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند؛ و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید؛ چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان و هر که توبه نکند پس آنان خود ستمکارند.»
امام سجاد (ع) میفرمایند: «گناهانی که باعث نزول عذاب میشوند، عبارتاند از: ستم کردن شخص از روی آگاهی، تجاوز به حقوق مردم و دست انداختن و مسخره کردن آنها.»[21] امام صادق (ع) به عبدالله بن جندب فرمودند «با کسانی که از تو بالاترند ستیز مکن و کسانی که از تو پایینترند مورد استهزاء و تمسخر قرار مده.»[22]
خداوند در قرآن میفرماید «[به یاد آور] هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: به امر خدا گاوی را سر ببُرید. گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ موسی گفت: به خدا پناه میبرم که از نادانان باشم.»[23] یعنی مسخره کردن دیگران، از نادانی انسان سرچشمه میگیرد.
امام صادق (ع) میفرمایند: «کسی که مردم را مسخره میکند، نباید به دوستی خالصانه او چشم امید بست.»[24] بنابراین کسی که اهل مسخره کردن است در دوستی خود خالص نیست.
[1] - مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، جلد ١، صفحه ٣١
[2] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٢، صفحه ١٤٧، حدیث ٢١
[3] - میزان الحکمه، جلد ١، حدیث ٤٥٣
[4] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٩، صفحه ١٠٤، حدیث ١٠٣٥٣
[5] - ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صفحه ٢٣٨
[6] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٩، صفحه ٤٤، حدیث ٥٢
[7] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٩، صفحه ٣٧، حدیث ٣٠
[8] - الخصال (شیخ صدوق)، جلد ٢، صفحه ٦١٤
[9] - وسائل الشیعه، جلد ١٦، صفحه ١٥٦، حدیث ٢١٢٣٢
[10] - عوالم العلوم و المعارف و الاحوال (مستدرک سیده النساء إلی الامام الجواد (ع))، جلد ٢٠، صفحه ٨٤١
[11] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٨، صفحه ٨
[12] - امالی (شیخ صدوق)، صفحه ٤٤٢، حدیث ٥
[13] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٣٢٣، حدیث ٣
[14] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٣٥٩، حدیث ١
[15] - من لا یحضره الفقیه، جلد ٤، صفحه ٣٧٧، حدیث ٥٧٨١
[16] - کافی الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٣٦٠، حدیث ٣
[17] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٣٢٥، حدیث ٨
[18] - وسائل الشیعه، جلد ٧، صفحه ٥٠٨، حدیث ٩٩٨٤
[19] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١١، صفحه ٢٩١، حدیث ١٣٠٥٧
[20] - سوره حجرات، آیه ١١
[21] - وسائل الشیعه، جلد ١٦، صفحه ٢٨١، حدیث ٢١٥٥٦
[22] - تحف العقول، صفحه ٣٠٤
[23] - سوره بقره، آیه ٦٧
[24] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٢، صفحه ١٤٤، حدیث ٩