رازداری و عیبپوشی
رازداری و عیبپوشی یکی از خصوصیات اخلاقی رفتاری است که از مهربانی و خیرخواهی انسان نسبت به دیگران سرچشمه میگیرد. رازداری یا پوشاندن اسرار دیگران یکی از خصلتهای الهی است چرا که خداوند هم ستار است. عیبپوشی نیز از ویژگیهای خداست چرا که خداوند ستار العیوب است.
راز، اطلاعی است که کسی به صورت آگاهانه آن را از دیگران پنهان میکند و نمیخواهد برای کسانی آشکار شود. بنابراین رازداری به معنی بیان نکردن موضوعی است که کسی نمیخواهد دیگران از آن آگاه شوند.
رازداری در ارتباطات اجتماعی معنی پیدا میکند و با وجود آن، اطلاعات خاصی از عدهای از افراد پنهان نگه داشته میشود تا کسی از آن آگاه نشده یا فقط گروه خاصی از آن آگاه شوند. راز مانند امانت میتواند به صورت خواسته یا ناخواسته به فرد رسیده باشد که در هر دو صورت فرد باید با رازداری، آن را مانند امانتی پیش خود نگه داشته و به اطلاع دیگران نرساند.
رسول خدا (ص) میفرمایند: «ایمان مؤمن کامل نمیشود مگر اینکه … و رازی را فاش نکند.»[1] مردی از امام علی (ع) تقاضا کرد که صفات مؤمن را بیان کند ایشان پوشیده نگه داشتن اسرار را یکی از آن صفات شمردند.[2]
امام رضا (ع) میفرمایند: «مؤمن، مؤمن نباشد مگر اینکه سه خصلت در او باشد خصلتی از پروردگارش، خصلتی از پیامبرش و خصلتی از ولیش. خصلت پروردگارش رازپوشی است. خدای عزّوجل میفرماید[3]: او دانای غیب و نهان است و هیچکس را بر غیب خود آگاه نمیسازد مگر پیامبری را که پسندیده باشد.»[4]
امام علی (ع) حفظ و نگهداری راز را باعث خوشبختی انسان دانسته و میفرمایند: «سکوت حکمت است و [باعث] سلامتی و رازداری گوشهای از خوشبختی است.»[5]
وظیفه هر فرد این است که اگر چیزی از کسی مطلع شود که نمیخواهد دیگران آن را بدانند به کسی نگوید. لازمه این موضوع، اول این است که هر فرد ابتدا باید این توانایی را داشته باشد که راز خود را نگه دارد. امام علی (ع) میفرمایند: «کسی که در نگه داشتن راز خود ناتوان باشد در حفظ راز دیگران توانا نباشد.»[6] امام صادق (ع) میفرمایند: «مردم به دو خصلت مأمور شدند اما آنها را تباه کردند و از این رو همه چیز را از دست دادند: پایداری و رازداری.»[7]
امام کاظم (ع) میفرمایند: «سه طایفهاند که در روز قیامت زیر سایه عرش خدا قرار دارند روزی که سایهای جز سایه او نیست؛ کسی که وسایل تزویج برادر مسلمانش را فراهم سازد، کسی که به هنگام نیاز به خدمت (برادر دینی خود،) خدمت کنندهای برای او فراهم کند و کسی که اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد.»[8]
امام صادق (ع) میفرمایند: «هر که اسرار مؤمنی را حفظ کند راز رسول خدا را حفظ کرده است و هر که راز رسول خدا را حفظ کند راز خدا را حفظ کرده و هر که راز خدا را حفظ کند داخل بهشت میشود.»[9]
امام صادق (ع) میفرمایند: «افشای اسرار، گناه است.»[10] واضح است که با توجه به میزان ضرری که بر اثر افشای راز به وجود میآید گناه آن بیشتر است. ایشان میفرمایند: «کسی که اسرار برادر مسلمان خود را حفظ کند خداوند در آخرت، اسرار او را حفظ نماید.»[11] این موضوع بسیار مهمی است که آنچه را که انسان میخواهد از گناهان و خطاها در آن دنیا فاش نشود خداوند حفظ کند.
امام باقر (ع) میفرمایند: «روز قیامت بنده محشور میشود در حالی که قطره خونی هم نریخته است اما به اندازه یک شاخ حجامت یا بیشتر (مقدار کمی) به او خون میدهند و میگویند: این سهم تو از خون فلانی است. او میگوید: بار پروردگارا! تو میدانی که جانم را ستاندی و قطره خونی نریخته بودم. میفرماید: درست است اما از فلانی چنین و چنان مطلبی شنیدی و آن را بیان کردی که به زیان او تمام شد، زیرا آن مطالب دهان به دهان گشت تا به فلان ستمگر رسید و او را به خاطر آن کشت و حالا این سهم تو از خون اوست.»[12] بنابراین اگر کسی راز دیگریرا فاشکند به هر اندازه که بر اثر آن ضرر ببیند به عهده فرد فاش کننده راز اوست و باید در آخرت پاسخگو باشد.
این نوع نگاه، نگرش متعالی دین اسلام است که هر که به اندازهای که در ضرر یا خسارت کسی سهم داشته باشد به همان اندازه باید پاسخگو باشد. اگر کسی در جامعه به نوعی عمل کند که به اندازه ذرهای در انحراف فکری یا خسارت مالی مردم سهم داشته باشد، هرچند این مقدار اندک باشد باید به همان اندازه در آخرت جواب دهد و این مسئله کار را در آخرت بسیار سخت میکند. اینطور نیست که همه، خود را کنار بکشند و آخرین فرد را که در به وجود آمدن مشکلی مؤثر بوده تقصیرکار بدانند و با بقیه کاری نداشته باشند بلکه همه باید جوابگو باشند.
فاش کردن راز مانند خیانت کردن، به خودی خود گناه است هر چند راز کسی باشد که به انسان بد کرده باشد. بد کردن دیگران به انسان دلیل نمیشود که انسان به آنها خیانت کند یا راز او را فاش کند. امام علی (ع) میفرمایند: «به کسی که تو را امین قرار داده خیانت مکن هر چند او به تو خیانت کرده باشد و راز او را فاش مساز اگر چه او راز تو را فاش کرده باشد.»[13]
برای حفظ راز و اسرار، انسان باید تا میتواند راز خود را به کسی نگوید و اگر مجبور به گفتن شد فقط به کسانی بگوید که قابل اعتماد هستند. بنابراین اولین و مطمئنترین اقدام برای رازداری، بیان نکردن راز به دیگران است. امام صادق (ع) میفرمایند: «راز تو مانند خون توست، پس نباید جز در رگهای خودت جاری باشد.»[14] امام علی (ع) میفرمایند: «راز خود را جز به کسی که مورد اعتماد است نسپار.»[15]
امام صادق (ع) میفرمایند: «دوستت را از راز خود آگاه مکن مگر به رازی که اگر دشمنت از آن آگاه شود نتواند به تو زیانی برساند؛ زیرا دوست نیز ممکن است روزی دشمن شود.»[16] امام علی (ع) میفرمایند: «هر چه محبت داری نثار دوستت کن اما هر چه اطمینان داری به پای او مریز.»[17]
امام علی (ع) میفرمایند: «هیچکس در درون خود رازی را پنهان نمیکند مگر اینکه از رنگ چهره و میان سخنان پراکنده و خالی از توجه او آشکار میشود.»[18] پس اگر انسان رازی را نمیخواهد دیگران بفهمند باید دقت داشته باشد که از حالات خود و از میان کلام خود آن را آشکار نکند.
امام علی (ع) میفرمایند: «دروغگو امانتدار نیست و بدکار نگه دارنده اسرار نیست.»[19] یعنی به بدکار نباید اعتماد کرد و اسرار را نباید به او گفت. ایشان میفرمایند: «به سه فرد نباید راز خود را بگویی: زن، سخنچین و احمق.»[20]
چرا که بسیاری از زنها احساسات خود را در کلام خود نشان میدهند و از هر جا سخن به میان میآورند و در بسیاری از مواقع ابتدا حرفی را میزنند سپس فکر میکنند بنابراین ممکن است رازی را آشکار کنند. زنهایی هم هستند که چنین نیستند، به اینگونه زنها میتوان اعتماد کرد. انسان سخنچین هم با عمد راز را به دیگران میگوید و انسان احمق هم نمیداند چه بگوید و چه نگوید بنابراین ممکن است در شرایطی که پیش میآید رازی را آشکار کند.
یکی از موارد امانتداری، حفظ راز دیگران است. امام علی (ع) میفرمایند: «راز خود را برای کسی که امانتدار نیست نگو.»[21] امام علی (ع) میفرمایند: «هنگامی که کسی برای دیگری سخنی نقل کند سپس به اطراف خود بنگرد (که آیا کسی آن را شنید یا نه) این سخن امانت است.»[22] یعنی از حالات فرد گوینده و شرایطی که وجود دارد باید فهمید که کلام او را میتوان به دیگران گفت یا نه و ضرورتی ندارد که او تأکید کند کلامش به کسی گفته نشود.
رسول خدا (ص) میفرمایند: «اگر زنی اسرار همسر خود را پنهان کند و کسی از اسرار او مطلع نشود پس او در درجات حورالعین است.»[23] یعنی اجازه ندهد کسی از اسرار همسرش مطلع شود.
یکی از انواع مهم رازداری عیبپوشی است. رسول خدا (ص) در مورد عیبپوشی میفرمایند: «هر که گناه و کردار بد مؤمنی را بپوشاند، این کار بهتر (ارزشمندتر) از آن است که دختر زنده به گور شدهای را نجات دهد.»[24] ایشان میفرمایند: «هر که از برادر خود گناهی بداند و آن را بپوشاند، خداوند در روز قیامت گناهان او را بپوشاند.»[25]
پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «هر که از برادر خود کار زشتی مشاهده کند و آن را پوشیده نگه دارد خداوند در دنیا و آخرت عیب پوش او باشد.»[26] ایشان میفرمایند: «هرگاه شخصی مفسدهای را بشنود و آن را فاش کند گویا آن کار زشت را انجام داده است.»[27]
امام علی (ع) میفرمایند: «کسی که عیب خود را ببیند (به عیبهای خود توجه داشته باشد) از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد.»[28] ایشان میفرمایند: «بهترین مردم کسی است که عیبهای خودش، او را از عیبهای مردم بازدارد.»[29] همچنین میفرمایند: «خردمندترین مردم کسی است که بینای عیب خود باشد و کور عیب دیگران.»[30] بنابراین این موضوع از عقلانیت است که انسان عیبهای خود را ببیند و عیبهای دیگران را نبیند.
امام علی (ع) میفرمایند: «بدترین مردم کسی است که دنبال عیبهای مردم باشد و کور عیبهای خود.»[31] ایشان میفرمایند: «در نادانی فرد همین بس که عیبهای خود را نداند و از مردم بر کاری خرده گیرد که خود نمیتواند از آن دست بردارد.»[32] همچنین میفرمایند: «بزرگترین عیب این است که از چیزی خردهگیری که مانند آن در خودت وجود داشته باشد.»[33]
یکی از رفتارهای خوب افراد نسبت به هم گفتن عیبهای هر فرد به خود اوست؛ اما باید به خوبی و درستی باشد و با بیاحترامی و بیادبی یا به گونهای که او فکر کند قصد تحقیر یا توهین او را دارد نباشد. بنابراین انسان باید اول مطمئن شود که آن عیب وجود دارد و اشتباه نمیکند سپس باید با حالت خیرخواهانه و دلسوزانه به او بگوید.
امام علی (ع) میفرمایند: «شناخت آدمی از عیبهایش، سودمندترین شناختهاست.»[34] امام صادق (ع) میفرمایند: «محبوبترین برادرانم نزد من کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند.»[35] امام علی (ع) میفرمایند: «هر که عیبت را به تو نشان دهد، او دوست صمیمی توست هر که عیبت را از تو مخفی نگه دارد او دشمن توست.»[36] ایشان میفرمایند: «باید محبوبترین مردم نزد تو کسی باشد که تو را به آنچه باعث اصلاح و سازندگی توست راهنمایی کند و عیبها و کاستیهایت را به تو نشان دهد.»[37]
کسانی که عیبهای انسان را به او میگوید برای دوستی شایستهترند. امام علی (ع) میفرمایند: «هر که عیبت را به تو اظهار کند پشت سرت آبروی تو را حفظ نماید و هر که در گفتن عیبت به تو ملاحظه کاری کند پشت سرت عیبت را بگوید.»[38]
ایشان میفرمایند: «باید برگزیدهترین مردم نزد تو کسی باشد که عیبت را به تو هدیه کند و در جهاد با نفست تو را یاری رساند.»[39] همچنین خطاب به گروهی از مردم میفرمایند: «آنچه مانع هر یک از شما میشود که عیب برادرش را پیش روی او بگوید این است که میترسد او نیز عیبش را رو به رویش بگوید [در این صورت] شما در راه دور افکندن آخرت و دوستی دنیا با هم رفیق شدهاید.»[40]
[1] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١١، صفحه ١٧٩، حدیث ١٢٦٨٦
[2] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٢٢٦ (خطبه همام)
[3] - سوره جن، آیات ٢٥ و ٢٦
[4] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٢٤١، حدیث ٣٩
[5] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٣٥٣
[6] - میزان الحکمه، جلد ٥، حدیث ٨٤١٥
[7] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٢٢٢، حدیث ٢
[8] - وسائل الشیعه، جلد ٢٠، صفحه ٤٦، حدیث ٢٤٩٩٤
[9] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧١، صفحه ٤١٣، حدیث ٢٧
[10] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ٢١٧، حدیث ١
[11] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١٢، صفحه ٤١٥، حدیث ١٤٤٧١
[12] - میزان الحکمه، جلد ١١، حدیث ١٧٣٥٩
[13] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٩، صفحه ١٣٦، حدیث ١٠٤٧٦
[14] - سفینه البحار، جلد ٧، صفحه ٤٣٧
[15] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٤، صفحه ٢٣٥
[16] - میزان الحکمه، جلد ٥، حدیث ٨٤١٩
[17] - میزان الحکمه، جلد ٥، حدیث ٨٤١٠
[18] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٣٢٠، حدیث ٧٤١٣
[19] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٢٠، حدیث ٤٣٨٧
[20] - میزان الحکمه، جلد ٥، حدیث ٨٤٢٢
[21] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٣٢٠، حدیث ٧٤٢٥
[22] - نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد ١٨، صفحه ١٧٧
[23] - ارشاد القلوب الى الصواب (دیلمی)، جلد ١، صفحه ١٧٤
[24] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٧٦
[25] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٧٧
[26] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٧٩
[27] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ٩، صفحه ١٣٤، حدیث ١٠٤٦٧
[28] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٤٣
[29] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٣٣
[30] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٤٢
[31] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٥٦
[32] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٦٣
[33] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٦٥
[34] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٧٢٩
[35] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٨٤
[36] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٨٨
[37] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٨٦
[38] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٩٠
[39] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٨٥
[40] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٤٦٩٢