انسان الهی

در اخلاق عملی و روش‌‌های کاربردی جهت خروج انسان از ظلمت و رسیدن به نور

انسان الهی

در اخلاق عملی و روش‌‌های کاربردی جهت خروج انسان از ظلمت و رسیدن به نور

این وبلاگ جـهت ارائـه راهـکارهای عملـی و برنامه های کاربردی برای زندگی نورانی و به دور از ظلمت نفسانی تنظیم شده است.
این وبلاگ در تلاش است تا فرد مسیر معنوی حرکـت از خود تا خدا را بشناسـد و نسبت بـه موضوعات اخلاقی و معنوی در ابعـاد فردی و اجتماعی آگاه شود.

بایگانی

عزت نفس

پنجشنبه, ۱ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۰ ق.ظ

عزت، قوی بودن و استحکامی درونی است که باعث استواری انسان در برابر مشکلات و امور مختلف می‌شود. کلمه عزت در اصل از عزاز (بر وزن اساس) به معنی زمین محکم و نفوذ ناپذیر گرفته شده است.

عزت باعث ارزشمندی، شرافت و قدرتمندانه رفتار کردن انسان است. اگر انسان بتواند این ویژگی برتر اخلاقی را در درون خود ایجاد کند و رفتار و گفتار خود را بر مبنای آن انجام دهد، می‌تواند به سعادت و خوشبختی برسد. عزت نفس یکی از پایه‌های اساسی شخصیت آدمی و باعث رسیدن انسان به موفقیت و سربلندی است. عزت نفس باعث آزادگی و بلندی همت است.

سر منشأ واقعی عزت، خداوند متعال است چنانکه می‌فرماید «أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ العِزَّهَ لِلّهِ جَمِیعًا»[1] یعنی «آیا عزت را نزد آنها (کافران) می‌طلبند، عزت همه نزد خداست.» چرا که‌ تنها خداست که هستی مطلق است و تمام هستی‌ها و قدرت و برتری برای خداست و تمام افراد دیگری که دارای قدرت و عزتی هستند برتری‌ها و عزت خود را از او گرفته‌اند. مؤمن به خاطر ایمانی که دارد خدا در او جاری است؛ بنابراین دارای عزتی است که از خدا گرفته است.

امام حسین (ع) در دعای عرفه می‌فرمایند: «‌ ای کسی که بلند مرتبگی و برتری را ویژه خود قرار داده و دوستانش به عزت او عزتمندند.»[2] امام باقر (ع) می‌فرمایند: «خدای تبارک و تعالی سه خصلت به مؤمن (حقیقی) عطا فرموده است: عزت در دنیا و آخرت، رستگاری در دنیا و آخرت و هیبت در سینه‌های ستمگران.»[3]

عزت مؤمن به قدری مهم است که فرد مؤمن حق ندارد خود را به هیچ عنوان ذلیل کند. امام صادق (ع) می‌فرمایند: «خداوند اختیار همه کار‌ها را به مؤمن داده اما این اختیار را به او نداده است که ذلیل باشد؛ مگر نشنیده‌ای که خدای تعالی می‌فرماید: و عزت از آن خداست.[4] پس، مؤمن عزیز است و ذلیل نیست. مؤمن از کوه نیرومند‌تر است زیرا از کوه با ضربات تیشه کم می‌شود اما با هیچ وسیله‌ای از دین مؤمن نمی‌توان کم کرد.»[5]

عزتمندی و نپذیرفتن ذلت به قدی مهم است که پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «هر که آزادانه ذلت را بپذیرد از ما خاندان نیست.»[6] ذلت به قدری مهم است که با مرگ مقایسه می‌شود. امام علی (ع) می‌فرمایند: «مرگ آری امّا پستی و خواری هرگز، به اندک ساختن آری امّا دست سوی این و آن دراز کردن هرگز.»[7]

بر اساس تعریفی که در مورد عزت بیان شد عزتمند بودن با بعضی از ویژگی‌های انسان در ارتباط است. امام صادق (ع) عزت را پذیرش حق و فروتن بودن در مقابل آن دانسته و می‌فرمایند: «عزت آن است که هرگاه با حق روبه‌رو شدی در برابر آن خوار و فروتن باشی.»[8] امام علی (ع) می‌فرمایند: «هیچ عزتی بالا‌تر از بردباری نیست.»[9]

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «راستی عزت است و نادانی ذلت.»[10] همچنین می‌فرمایند: «شرافت مؤمن در نماز شب خواندن اوست و عزتش در آزار نرساندن به مردم.»[11] امام علی (ع) می‌فرمایند: «خوش‌خویی مؤمن از فروتنی است و عزتش در ر‌ها کردن قیل و قال.»[12]

برای به دست آوردن عزت و نگه دا‌شتن آن انسان باید کار‌هایی را انجام دهد. یکی از آنها رفتار صحیح هنگام خواسته‌ها است. رسول خدا (ص) می‌فرمایند: «خواسته‌های خود را با عزت نفس بجویید زیرا کار‌ها جریان مقدر دارد.»[13] رفتار عزتمندانه به مرور زمان انسان را عزتمند می‌کند. چنانچه انسان سعی کند کار‌های خود را با عزتمندی انجام دهد اگر عزتمند هم نباشد به مرور زمان و با استقامت در حفظ عزت، عزتمند می‌شود.

امام علی (ع) طلب کردن دنیا می‌فرمایند: «شما را به ر‌ها کردن این دنیا توصیه می‌کنم، هرچند ر‌ها کردن آن را دوست نداشته باشید؛ پس در عزت دنیا و افتخارات آن رقابت نکنید زیرا عزت و افتخارات دنیا از بین رفتنی است.»[14] ایشان در وصف دنیا می‌فرماید «دنیا کارش دگرگون شدن و جابه‌جایی است و جایگاهش لرزان و عزتش خواری و کار‌های جدی‌اش شوخی و بلندی­اش پستی است.»[15]

از اموری که باعث عزت انسان می‌شود قناعت کردن و به دنبال دنیا نبودن است. امام علی (ع) می‌فرمایند: «هر که از دهش‌های دنیا دست شست عزت یافت.»[16] ایشان می‌فرمایند: «قناعت به عزت می‌انجامد.»[17] همچنین می‌فرمایند: «هر که روحیه‌ای قانع داشته باشد در حال تنگدستی عزیز است و هر که روحیه‌ای سیری ناپذیر داشته باشد در عین توانگری ذلیل است.»[18]

میان عزت و تکبر تفاوت است هر چند در ظاهر شبیه هم باشند. بلکه می‌توان گفت عزت با کنار گذاشتن تکبر به دست می‌آید. به امام حسن مجتبی (ع) گفته شد: در تو نخوت است. ایشان فرمودند «نه، بلکه در من عزت است خدای تعالی فرموده است[19]: عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است.»[20] این حدیث نشان‌دهنده شدت مظلومیت امام حسن مجتبی (ع) در میان مردم زمان خود است.

برای اینکه انسان عزتمند شود باید ارتباط خود را با خدا خوب کند چرا که‌ مبدأ اصلی همه عزت‌ها خداوند متعال است. پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «خدای تعالی هر روز می‌فرماید: من پروردگار عزیز شما هستم، پس هر که عزت دو جهان را می‌خواهد باید که از [خدای] عزیز فرمان برد.»[21]

امام علی (ع) می‌فرمایند: «هر که عزت را از جز خدا بجوید، آن عزت او را هلاک کند.»[22] ایشان می‌فرمایند: «بدان که عزتمند نیست کسی که در برابر خدا ذلیل نباشد و بلندی نیابد کسی که در برابر خدا افتادگی نورزد.»[23] رسول خدا (ص) عزت را در تقوای الهی دانسته و می‌فرمایند: «هر که می‌خواهد عزیز‌ترین مردم باشد باید از خدای عزّوجل پروا داشته باشد.»[24] امام علی (ع) می‌فرمایند: «هیچ عزتی بالا‌تر از تقوا نیست.»[25]

برای رسیدن به عزت الهی دوری از گناه و اطاعت خدا مهمترین عامل است. امام صادق (ع) می‌فرمایند: «هر که می‌خواهد بی‌آنکه ایل و تباری داشته باشد عزتمند باشد و بدون آنکه مال و ثروت داشته باشد بی‌نیاز باشد و بدون آنکه قدرتی داشته باشد هیبت و شکوه داشته باشد، باید از خواری معصیت خدا به عزت طاعت او درآید.»[26]

از اموری که باعث عزتمند شدن انسان می‌شود طمع نداشتن به مردم است. امام علی (ع) می‌فرمایند: «عزت با قطع طمع همراه است.»[27] امام صادق (ع) می‌فرمایند: «عزت پیوسته بی‌قراری می‌کند تا آنکه به خانه‌ای درآید که اهل آن چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آنجا مستقر می‌شود.»[28]

امام باقر (ع) می‌فرمایند: «پایداری عزت را، با میراندن طمع بجو.»[29] امام علی (ع) زیاده‌خواهی را باعث ذلت دانسته و می‌فرمایند: «به اندک بسنده کنید و تن به ذلت ندهید.»[30] ایشان می‌فرمایند: «باید نیاز به مردم و بی‌نیازی از آنان، در دلت گرد آیند تا نیازت به آنها سبب نرمی در گفتار و خوش رویی‌ات شود و بی‌نیازی‌ات، سبب آبروداری و عزتت باشد.»[31]

از جمله اموری که باعث عزت انسان می‌شود تواضع و شکسته نفسی است. پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «سه چیز است که خداوند به سبب آنها جز بر خیر و خوبی نمی‌افزاید: افتادگی که خداوند به سبب آن جز بلند مرتبگی نمی‌افزاید، شکسته نفسی که خداوند به سبب آن جز بر عزت نمی‌افزاید و مناعت طبع که خداوند به سبب آن جز بر بی‌نیازی نمی‌افزاید.»[32] نتیجه تواضع عزت است و نتیجه مناعت طبع، قطع طمع از دیگران است.

امام باقر (ع) توکل را باعث عزتمندی بیان کرده و می‌فرمایند: «بی‌نیازی و عزت در دل مؤمن می‌چرخند و چون به نقطه‌ای که در آن توکل است رسیدند در آنجا مستقر می‌شوند.»[33]

امام حسن عسکری (ع) ارتباط پیرو حق بودن و عزتمندی را بیان کرده و می‌فرمایند: «هیچ عزتمندی حق را فرو نگذاشت، مگر اینکه به ذلت افتاد و هیچ ذلیل و ناتوانی حق را نگرفت مگر اینکه عزیز و نیرومند شد.»[34] امام علی (ع) می‌فرمایند: «هر که عزت را با ظلم و باطل طلب کند خداوند به انصاف و حق ذلت نصیبش ‌‏کند.»[35]

ارتباط با مردم اگر بر پایه گذشت و بزرگواری باشد بر عزت انسان اضافه می‌کند. پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «هر که از ظلمی که به او شده درگذرد، خداوند به جای آن در دنیا و آخرت او را عزیز گرداند.»[36] امام باقر (ع) می‌فرمایند: «سه چیز است که خداوند به واسطه آنها جز بر عزت مسلمان نمی‌افزاید: گذشت کردن از کسی که به او ستم کرده، بخشیدن به کسی که از او دریغ ‌کرده و پیوستن به کسی که از او بریده است.»[37]

امام علی (ع) می‌فرمایند: «بدانید که هر که با مردم به انصاف رفتار کند، خداوند جز بر عزت او نیفزاید.»[38] امام صادق (ع) می‌فرمایند: «ندادن حقوق (دیگران) ذلت می‌آورد و انسان در این باره مجبور به دروغ گفتن می‌شود.»[39]

امام کاظم (ع) ندادن اختیار خود به دست دیگران را باعث عزتمندی دانسته و به مردی که عرض کرد: به من سفارشی فرمایید، فرمودند «زبانت را نگه دا‌ر تا عزیز شوی و زمام اختیار خودت را به دست مردم مسپار، که [اگر چنین کنی] ذلیل شوی.»[40]

از اموری که باعث عزت نفس انسان می‌شود اخلاق نیک انسان است. امام علی (ع) می‌فرمایند: «چه‌بسا عزیزی که اخلاق ناپسندش او را به ذلت و خواری انداخته و چه‌بسا ذلیلی که اخلاق نیکش او را محبوب و عزیز ساخته است.»[41] امام صادق (ع) می‌فرمایند: «هر که از بدی پاک شد، به عزت دست یافت.»[42]

امام علی (ع) شجاعت را باعث عزت بیان کرده و می‌فرمایند: «شجاعت یکی از دو عزت است و گریختن (از رزمگاه) یکی از دو خواری است.»[43] امام صادق (ع) فرو خوردن خشم را باعث عزت بیان کرده و می‌فرمایند: «هیچ بنده‌ای خشم خود را فرو نخورد مگر اینکه خداوند عزّوجل بر عزت او در دنیا و آخرت افزود.»[44]

امام باقر (ع) صبر را باعث عزت بیان کرده و می‌فرمایند: «هر که در برابر مصیبتی شکیبایی ورزد، خدای عزّوجل بر عزتش بیفزاید و او را در بهشت خود با محمد و خاندان او (ع) جای دهد.»[45]

امام صادق (ع) تکبر را باعث ذلت دانسته و می‌فرمایند: «هیچ مردی نیست که تکبر بورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد.»[46] امام هادی (ع) عاق والدین را باعث ذلت بیان کرده و می‌فرمایند: «عاق والدین (نارضایتی پدر و مادر)، کم‌توانی به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می‌کشاند.»[47]

از اموری که باعث عزتمندی انسان است پیروی و اطاعت از قرآن است. امام علی (ع) در وصف پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «آنگاه قرآن را بر او فرو فرستاد که نوری است که چراغ‌هایش خاموش نمی‌شود و بنای روشنگری است که پایه‌هایش ویران نمی‌گردد و شفا و دارویی است که ترس از بیماری‌های آن نمی‌رود و عزتی است که هوادارانش شکست نمی‌خورند و حقی است که یارانش بی‌یاور گذاشته نمی‌شوند. خداوند آن را سیراب کننده عطش دانش‌ اندوزان قرار داده است و بهار دل‌های فهمیدگان و پناهگاهی که بلندای آن تسخیر ناپذیر است و برای کسی که آن را سرپرست خود گیرد باعث عزت است.»[48]

امام علی (ع) نادانی را باعث ذلت دانسته و می‌فرمایند: «راستی عزت است و نادانی ذلت.»[49] ایشان می‌فرمایند: «چه بسیار عزیزی که نادانی‌اش او را خوار کرد.»[50]

از اموری که باعث خواری انسان می‌شود بیان مشکلات خود به دیگران و خطا کردن است. رسول خدا (ص) می‌فرمایند: «کسی که از گرفتاری خود پرده برداشت، به خواری تن داده است.»[51] امام صادق (ع) می‌فرمایند: «سزاوار نیست که مؤمن خود را خوار سازد. مفضل بن عمر می‌گوید: پرسیدم چگونه خود را خوار می‌کند؟ فرمودند: دست به کاری زند که موجب عذرخواهی شود.»[52]



[1] - سوره نساء، آیه ١٣٩

[2] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٢٠

[3] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٢٤

[4] - سوره یونس، آیه ٦٥

[5] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٢٣

[6] - تحف العقول‏، صفحه ٥٨

[7] - نهج البلاغه (صبحی صالح)، صفحه ٥٤٦، حدیث ٣٩٦

[8] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٣١

[9] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٣٦

[10] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٣٣

[11] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٣٤

[12] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٣٥

[13] - نهج الفصاحه، صفحه ٢١٨، حدیث ٣٢٥

[14] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٢٩

[15] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٣٠

[16] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٧٠

[17] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٧١

[18] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٧٢

[19] - سوره منافقون، آیه ٨

[20] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٢٢

[21] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٣٩

[22] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٢٥

[23] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٢٧

[24] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٤٦

[25] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٤٨

[26] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٤٠

[27] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٥٧

[28] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٥٤

[29] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٨١

[30] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٦٣، حدیث ٥٦٥٢

[31] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٢، صفحه ١٤٩، حدیث ٧

[32] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٦١

[33] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٦٢

[34] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٥٩

[35] - نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد ٢٠، صفحه ٣٠٩، حدیث ٥٣٦

[36] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٦٠

[37] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٦٤

[38] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٥٨

[39] - تحف العقول‏، صفحه ٣٦٠

[40] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٦٣

[41] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ‏٦٨، صفحه ٣٩٦، حدیث ٧٩

[42] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٦٨

[43] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٦٩

[44] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٦٦

[45] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٦٧

[46] - وسائل الشیعه، جلد ١٥، صفحه ٣٨٠، حدیث ٢٠٨٠١

[47] - مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد ١٥، صفحه ١٩٥، حدیث ١٧٩٨٧

[48] - میزان الحکمه، جلد ٨، حدیث ١٢٨٧٥

[49] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ١، صفحه ٢٦، حدیث ٢٩

[50] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٧٦، حدیث ١١٩٠

[51] - تحف العقول‏، صفحه ٢٠١

[52] - الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد ٥، صفحه ٦٤، حدیث ٥

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی