کینهتوزی
بغض و کینه، حالت منفی است که باعث نِفرت انسان از چیزی میشود که از آن ناخشنود است. کینه از منفی بودن انسان سرچشمه میگیرد در حالی که یکی از اصلیترین ریشههای معاشرت صحیح در وجود انسان مثبت بودن است.
ریشه و اصل دشمنی کینه است؛ چرا که کینه نفرت پنهان بوده و دشمنی نفرتی است که آشکار شده است بنابراین کینه اساس دشمنی است همچنان که محبت اساس دوستی است. پس نفرت ضد محبت است همچنان که دشمنی ضد دوستی است.
کینه خشم فروخورده و نوعی عقده روانی است. فرق کینه و دشمنی این است که کینه یعنی دشمنی پنهان و عداوت، یعنی دشمنی آشکار. خطر کینه برای صاحب آن بسیار است چرا که درون او را سرشار از احساس تنفر میکند و دشمنی خود را در درونش پنهان میکند. کینه و دشمنی زندگی فردی و اجتماعی انسان را تهدید میکند و با امنیت، سلامت، آرامش و خوشی در تضاد است.
کینه از حقارت انسان کینهتوز سرچشمه میگیرد. وقتی انسان آنقدر شجاعت ندارد که ناراحتی خود را بیان کرده و مشکل را با صحبت یا اقدامی حل کند یا اینکه توانی ندارد که با مشکلاتی که نمیتواند حلشان کند بزرگوارانه کنار بیاید گرفتار کینه میشود. وقتی به حالات بزرگان توجه شود مشاهده میشود که بزرگان معنوی حتی نسبت به دشمنان خود هم اهل کینه و کینهتوزی نبودند؛ همچنان که خداوند نیز اهل بخشش است نه اهل کینه.
مهمترین عامل به وجود آمدن کینه خشم و غضب است. کینه پنهان کردن دشمنی در دل است و از غضب ایجاد میشود زیرا وقتی با انتقام یا اقدام دیگری غضب فرد آرام نشد فروخورده شده و تبدیل به کینه میشود. به طور کلی هر کاری که باعث ناراحتی و خشم کسی میشود، همچون بیاحترامی، سخن درشت، تمسخر، ستیز، مجادله، ستم و تجاوز به حقوق، مداخله بیجا و مانند آنها میتواند زمینه کینه باشد.
امام علی (ع) کینه را از حقارت انسان بیان کرده و میفرمایند: «آدم بزرگوار کینهتوز نیست.»[1] ایشان میفرمایند: «دنیا کوچکتر و حقیرتر و ناچیزتر از آن است که در آن از کینهها پیروی شود.»[2] همچنین میفرمایند: «خردمند کسی است که کینهها را از دل بیرون کند.»[3] بنابراین انسان عاقل اهل کینه نیست.
امام صادق (ع) میفرمایند: «کینه مؤمن لحظهای است و وقتی از برادر خود جدا شد در دل خود کینهای نسبت به او نگه نمیدارد، اما کینه کافر همیشگی است.»[4] ایشان میفرمایند: «کینه مؤمن تا زمانی است که نشسته است، همین که برخاست کینه نیز از دل او میرود.»[5] پیامبر خدا (ص) در وصف مؤمن فرمودند «کینهاش اندک است.»[6] معنی این احادیث این است که ممکن است در دل مؤمن کینهای به وجود آید اما با توجه به نورانیتی که در قلب خود دارد کینه دوام نداشته و خیلی زود از بین میرود و حالت خوشبینی و مثبت بودن جایگزین کینه میشود.
امام علی (ع) در شدت بدی کینه میفرمایند: «کینهتوزی پستترین عیبهاست.»[7] ایشان میفرمایند: «کینهتوزی از خصلتهای اشرار و بدان است.»[8] همچنین میفرمایند: «کینهتوزی دردی سخت و بیماری مهلک و مسری است.»[9] اینکه کینهتوزی به دیگران سرایت میکند اتفاق بسیار بدی است و افراد باید مواظب باشند از همنشین خود کینهتوزی را به ارث نبرند.
امام حسین (ع) میفرمایند: «بیگمان شیعیان ما دلهایشان از هر خیانت، کینه و فریبکاری پاک است.»[10] چرا که قلبی که نورانی به نور خداست کینه در او جایی ندارد و اگر جا بگیرد دوام نمییابد. امام علی (ع) میفرمایند: «بدترین چیزی که در قلب جاگیر میشود کینه است.»[11]
کینهتوزی اثرات بدی دارد که در روایات به آنها اشاره شده است. امام علی (ع) میفرمایند: «کینه کارهای نیک را از بین میبرد.»[12] ایشان میفرمایند: «کینهتوزی انسان را نابود میکند.»[13] همچنین میفرمایند: «کینه خوبیها را نابود میکند.»[14] ایشان میفرمایند: «سختترین دلها از نظر آلودگی و ناصافی، دل شخص کینهتوز است.»[15]
امام علی (ع) میفرمایند: «کینه تخم بدی است.»[16] ایشان میفرمایند: «کینه خشم برانگیز است.»[17] همچنین میفرمایند: «پر غل و غشترین دلها، دل کینهتوز است.»[18] ایشان میفرمایند: «کینه بیماری دلهاست.»[19]
کینه باعث رنج و آزار خود انسان میشود. امام علی (ع) میفرمایند: «جان کینهتوز در عذاب است و اندوهش دو چندان.»[20] ایشان میفرمایند: «چه سخت است زندگی کینهتوز.»[21] همچنین میفرمایند: «هر که کینه را از خود دور کند قلب و عقلش آسوده شود.»[22] امام حسن عسکری (ع) میفرمایند: «کم آسایشترین مردم شخص کینهتوز است.»[23] امام علی (ع) میفرمایند: «آنکه کینه بکارد رنج و محنت بدرود.»[24]
کینهتوزی علاوه بر اثرات فردی، اثرات اجتماعی هم دارد. پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «هرگاه امت من نسبت به یکدیگر کینه نورزند، هرگز دشمنی در برابر آنها ایجاد نمیشود.»[25] امام علی (ع) میفرمایند: «علت فتنهها و آشوبها کینهتوزی است.»[26] ایشان میفرمایند: «بد همنشینی است کینهتوز.»[27] همچنین میفرمایند: «کینهتوز را برادری نیست.»[28] همچنین ایشان میفرمایند: «کینهتوز پایبند دوستی نیست.»[29]
یکی از چیزهایی که کینه به وجود میآورد حسد است. امام علی (ع) میفرمایند: «کینهتوزی خصلت حسودان است.»[30] ایشان میفرمایند: «حسود زود خشمگین میشود و دیر کینه از دلش میرود.»[31]
از دیگر اموری که باعث کینه میشود بدگمانی و سوءظن است. پیامبر خدا (ص) میفرمایند: «گمان خود را به برادران مؤمن نیکو گردانید، چرا که حسن ظن به مؤمن، موجب صفای دل و پاکی طبع است و منشأ بسیاری از کدورتهای مردم چیزی جز سوءظن نیست که اگر تبدیل به حسن ظن شود کدورت باطن و کینه نیز تبدیل به صفا و جلا میشود و هر که چنین است در هیچ فردی جز خیر و خوبی نمیبیند و نسبت به هیچکس کینه نمیورزد.»[32]
سرزنش کردن باعث به وجود آمدن کینه میشود. امام علی (ع) میفرمایند: «برادرت را با همان وضعی که دارد تحمل کن و زیاد سرزنش نکن، زیرا این کار کینه میآورد.»[33] البته اگر کسی توان تربیت دیگران را دارد باید به اشکالات دوستان خود دقت کند اما فقط در حدی که میتواند آن اشکالات را رفع کند.
کینه با روشهایی از وجود انسان پاک میشود. از عواملی که باعث از بین رفتن کینه میشوند تفکر در عاقبت کینه و تلاش در جهت از بین بردن عیبها و به وجود آوردن خوبیهاست. امام علی (ع) میفرمایند: «از شدت بخل، کینهتوزی، خشم و حسادت بپرهیزید و برای مبارزه با هریک از آنها جنگافزاری مانند اندیشیدن در عاقبت آنها، مبارزه با رذیلت و طلب فضیلت و اصلاح کار آخرت و بردباری و گذشت فراهم آورید.»[34]
یکی از بهترین کارهایی که انسان برای جلوگیری از کینه باید انجام دهد این است که حرف دل خود و گله و شکایت خود را بیان کند تا مقدمات کینه به وجود نیاید. امام هادی (ع) میفرمایند: «سرزنش و گله گذاری بهتر است از کینه به دل گرفتن.»[35]
پیامبر خدا (ص) خوش رویی و هدیه دادن را باعث از بین رفتن کینه بیان کرده و میفرمایند: «خوش رویی کینه را از بین میبرد.»[36] ایشان میفرمایند: «به یکدیگر هدیه دهید زیرا کینهها را از بین میبرد.»[37] امام صادق (ع) دست دادن را باعث از بین رفتن کینه بیان کرده و میفرمایند: «مصافحه کنید که مصافحه کینه را از بین میبرد.»[38]
امام علی (ع) سختی و فشار را باعث از بین رفتن اختلافات و کینهها بیان کرده و میفرمایند: «در هنگام سختیها و گرفتاریها کینهها از بین میرود.»[39] ایشان میفرمایند: «بدی را از سینه دیگران درو کن تا آن را از سینه خودت برکنی.»[40] کسی که تلاش میکند تا بدی را در دیگران از بین ببرد آن بدی در خود او نیز از بین میرود.
[1] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٦٥
[2] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٤٩
[3] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٥١
[4] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٦٦
[5] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٦٧
[6] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٦٨
[7] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٣٨
[8] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٤٥
[9] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٤٣
[10] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٦٥، صفحه ١٥٦
[11] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٤، صفحه ١٦٤، حدیث ٥٦٧٩
[12] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٥٢٣١
[13] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٤٠
[14] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٣٠١، حدیث ٦٨٤٦
[15] - غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد ٢، صفحه ٣٨٦، حدیث ٢٩٣٢
[16] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٥٢٣٠
[17] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٤١
[18] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٦١
[19] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٥٢٢٩
[20] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٥٨
[21] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٩٩، حدیث ٦٧٨٤
[22] - تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه ٢٩٩، حدیث ٦٧٧٤
[23] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٥٩
[24] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٥٥
[25] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٥٢٣٤
[26] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٥٢
[27] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٦٢
[28] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٦٣
[29] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٦٤
[30] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٤٢
[31] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٠، صفحه ٢٥٦، حدیث ٢٩
[32] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٢، صفحه ١٩٦، حدیث ١٢
[33] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٦٩
[34] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٥٧ . روش از بین بردن عیبهای اخلاقی در کتاب «انسان الهی» اثر همین مؤلف به طور کامل شرح داده شده است.
[35] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٥٠
[36] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٧١
[37] - کافی (ط-الاسلامیه) ج ٥، صفحه ١٤٤، حدیث ١٤
[38] - بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ٧٤، صفحه ١٦٥، حدیث ١٩٢
[39] - میزان الحکمه، جلد ٣، حدیث ٤٠٧٢
[40] - میزان الحکمه، جلد ٩، حدیث ١٥٢٣٥