انسان الهی

در اخلاق عملی و روش‌‌های کاربردی جهت خروج انسان از ظلمت و رسیدن به نور

انسان الهی

در اخلاق عملی و روش‌‌های کاربردی جهت خروج انسان از ظلمت و رسیدن به نور

این وبلاگ جـهت ارائـه راهـکارهای عملـی و برنامه های کاربردی برای زندگی نورانی و به دور از ظلمت نفسانی تنظیم شده است.
این وبلاگ در تلاش است تا فرد مسیر معنوی حرکـت از خود تا خدا را بشناسـد و نسبت بـه موضوعات اخلاقی و معنوی در ابعـاد فردی و اجتماعی آگاه شود.

بایگانی

روش عملی رسیدن به حضور قلب

جمعه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۱۰ ب.ظ

برای رسیدن به حالت حضور قلب به طور عملی و برای اینکه انسان بتواند آشفتگی روحی خود را از بین برده و خود را در درونش متمرکز کند و به ذکر قلبی که حقیقت ذکر و همان حضور قلب است برسد، ابتدا باید مطابق آنچه در بخش « تمرکز فکر و حضور قلب » در مرحله سوم بیان شد، اقدام به کنترل و تمرکز فکر کند. پس از آن، در این مرحله باید اقدام به تمرکز بر حقیقت خود کرده و پس از آن اقدام به توجه به خدا در درون خود نماید.

برای تمرکز بر حقیقت خود، پس از توانایی در کنترل فکر و تمرکز بر چیزی در مرحله قبل، باید فرد ذهن خود را به درون خود متمرکز کند. به این ترتیب که فکر خود را از بیرون از وجود خود به درون خود متوجه کرده و به تمرکز فکر در درون خود بپردازد. تمرکز فکر در درون، مقدمه حضور قلب و حضور در محضر خداست که به ترتیب زیر اتفاق می‌افتد.

برای تمرکز ذهن بر خود، فرد ابتدا باید حقیقت خود را پیدا کند تا بتواند ذهن خود را بر آنچه از خود پیدا کرده متمرکز کند. پیدا کردن خود، به معنی احساس کردن حقیقت و روح خود که اصل وجود اوست می‌باشد. عجیب این که انسان دائم با خود است ولی به قدری مشغول امور دیگر است که از خود غافل بوده و هیچ توجهی نسبت به حقیقت خود ندارد. خداوند در قرآن می‌فرماید « مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند پس خداوند خودشان را از یاد خودشان برد. »[1]

وقتی به کسی گفته شود، بدون اینکه به دست خود نگاه کنی به آن توجه کن و آن را حس کن، می‌تواند این کار را انجام دهد اما اگر به او گفته شود همانطور که دست خود را حس می‌کنی روح خود را حس کن، چون تاکنون ادراکی نسبت به روح و حقیقت خود نداشته نمی‌تواند آن را احساس کند. در اینجا یافتن روحِ خود به معنی حس کردن و متوجه شدن آن است.

برای حس کردن روح، فرد باید بداند که روح چیست و چه چیز از وجود اوست. بعد از آن باید به اموری که باعث تشخیص روح از بدن می‌شوند دقت کند تا در درون خود چیزی را که حقیقت ثابت او بوده و با تغییرات بدن تغییر نمی‌کند را بیابد. برای این شناخت فرد باید به موضوعاتی که مربوط به حالات روح هستند توجه کند. اموری مانند محبت‌ها، غم‌ها، شادی‌ها، هیجانات، غضب‌ها و اموری از این قبیل که در حقیقت و روح انسان اتفاق می‌افتند.

برای اینکه فرد بتواند حقیقت خود را احساس کند باید به حالاتی که در زمان‌های قبل برای او اتفاق افتاده و بدون تغییر تاکنون ادامه دارند دقت کند و حال آنکه می داند بدن او همان بدن قبل نیست؛ مانند محبت یا غضبی که نسبت به کسی یا چیزی داشته و هم اکنون همان محبت یا غضب را به همان شکل نسبت به او دارد، در حالیکه جسم او در این مدت بارها تغییر کرده است[2]. بنابراین، این محبت در بخشی از وجودش قرار دارد که آن بخش تغییر نکرده است. حال با توجه کردن به آن بخش از وجودش که ثابت است و محبت یا غضب در آن اتفاق می‌افتد باید سعی کند آن را حس کند.

همین‌طور فرد می‌تواند برای یافتن روحش، به اتفاقاتی که هنگام خواب یا در خاطراتی که به ذهنش می‌آیند دقت کند تا بخش جدای از بدنش را احساس کند؛ زیرا در خواب چیزی از وجود انسان، جدای از بدن به کارهایی می‌پردازد که انسان آن را هنگام خواب به وضوح احساس می‌کند یا خاطراتی که با همان حالاتی که در آن خاطره برایش اتفاق افتاده به یاد انسان می‌آید نشان‌دهنده چیز ثابتی در وجود انسان است که با تغییر زمان و تغییر بدن تغییر نکرده است.

دریافت حقیقت و روح خود، امر بسیار بزرگ و با عظمتی است و در رشد معنوی و تعالی انسان بسیار مهم و اثرگذار است. هنگام توجه به این امور، فرد فقط با عنایت و لطف خدا است که می‌تواند حقیقت خود را دریابد. برای این منظور فرد باید تا حدی از توجهات به دنیا و از تعلقات بدنش خارج شده باشد تا بتواند به این حس دست یافته و حقیقت خود را متوجه شود و روح خود را جدای از جسمش احساس کند. به همین دلیل این موضوع در مرحله چهارم می‌تواند اتفاق بیافتد.

دریافت حقیقت خود ممکن است مدت زمانی طول بکشد اما فرد نباید نا امید شود بلکه باید از خدا بخواهد که به او کمک کند تا با توجه کردن به امور بیان شده، به دریافت حقیقت خود برسد.

پس از آنکه فرد حقیقت خود را پیدا کرده و احساسش کرد، باید هنگام تمرکز فکر، به جای تمرکز بر چیزی خارج از وجودش به حقیقت خود توجه و تمرکز کند. با تمرکز بر حقیقت خود، از بیرون از وجود خود به درون خود حرکت کرده و در درون خود متمرکز می‌شود و به مرور زمان با از بین رفتن رذایل اخلاق مخصوصاً حرص، به طور کامل در درون خود مستقر می‌شود.

پس از آنکه فرد توانست حقیقت خود را دریافته و به آن توجه کند در اقدام بعد باید به حضور در محضر خدا برسد. لازمه این اتفاق این است که فرد باید نور خدا را در قلب خود احساس کند. احساس این نور بر اثر تقوی، ذکر و کم شدن ظلمتِ رذایل اخلاق، عُجب و محبت‌‌های غیر الهی در مرحله سوم و در این مرحله، اتفاق می‌افتد.

وقتی فرد نور خدا را در خود حس کرد باید به جای تمرکز بر حقیقت خود به این نور توجه کند؛ یعنی باید توجه خود را به نور خدا که در حقیقت­اش به وجود آمده متمرکز کرده و با توجه کردن به نور الهی در قلبش، متوجه خدا شود. به این ترتیب فرد می‌تواند به احساس حضور در محضر خدا برسد و خدا را از درون خود احساس کند.

بنابراین لازمه توجه به خدا این است که ظلمت به قدری از درون فرد پاک شود که چیزی از نور الهی در درون فرد به وجود آید. وقتی فرد خدا را در قلبش احساس و به او توجه کرد، محبتی از خدا در درون او اتفاق می‌افتد که به خاطر جذابیتی که دارد باعث افزایش دائمی آن شده و به مرور زمان تمام وجود فرد از محبت خدا پر می‌شود.

بر اثر افزایش محبت خدا، تتمه محبت‌‌های غیر الهی، حتی در مراتب خفی و پنهان آن، به طور کامل از بین رفته و تمام وجود فرد الهی می‌شود. در این صورت فرد به مرور زمان از ظلمت خارج شده و آماده ورود به عالم نور می‌گردد.

وقتی فرد به این حالت برسد نه ‌تنها تمام کار‌های خود را فقط برای خدا انجام می‌دهد بلکه محرک اولی و اصلی برای انجام هر کاری در او فقط خدا می‌شود و تمام کار‌های خود را از روی محبت به خدا انجام می‌دهد و خداوند از درون او تمام کارهایش را به او فرمان می‌دهد. در این صورت تمام کار‌های فرد واقعاً الهی می‌شود؛ چراکه محرک اصلی کارهای او جلب رضایت خدا شده است نه آنکه فقط در ذهن، قصد خدا کرده و به زبان، نیت « قربتاً الی الله » جاری کند. کسی که به این جایگاه برسد به مرور زمان بُعد قیامتی وجودش پاک شده و به قلب سلیم می‌رسد.

در این موضوع دانستن چند نکته ضروری است. ابتدا اینکه شیطان تمام تلاش خود را می‌کند تا مانع از حضور قلب در انسان شود. چراکه با حضور قلب پایگاه شیطان در وجود انسان از بین می‌رود. بنابراین برای فرد ممکن است در ابتدا دشوار باشد که بتواند حقیقت خود را دریافته و توجه به نورانیت درون نماید. پس برای رسیدن به این جایگاه، فرد باید ثابت قدم و محکم باشد. البته برای کسی که به خوبی اقدام به تمرکز فکر در مرحله سوم کرده و قدم‌های مربوط به هر مرحله را به درستی انجام داده باشد، حضور قلب راحت‌‌تر به وجود می‌آید.

نکته بعد این که از آنجا که نماز، میزان اعمال است، وقتی فرد در نماز‌های خود مخصوصاً در نماز شب، حالت حضور قلب داشته باشد، همه اعمال او تحت تأثیر قرار گرفته و در تمام روز، فضای معنوی و الهی برای او به وجود می‌آید. از آنجا که ارتباطی بین معنویت فرد در شبانه روز و معنویت در نماز‌ها وجود دارد اگر در شبانه روز به اعمال غیر اخلاقی و ضد معنوی بپردازد در نماز‌های خود حالت توجه و حضور قلب نخواهد داشت. بنابراین فرد باید تلاش کند به اعمال خود در شبانه روز توجه کرده و در نماز‌ها که ذکر بزرگ خداست حالت حضور قلب داشته باشد تا بتواند به حضور قلب دائمی برسد.

همان طور که از بین رفتن رذایل اخلاق و محبت‌‌های غیر الهی باعث حضور قلب در نماز‌ها می‌شود، پس از آنکه فرد توانست در نماز‌های خود حالت در محضر خدا بودن را ایجاد کند نسبت به رذایل اخلاق و محبت‌‌های غیر الهی بیشتر بی‌توجه شده و از اعمال و اخلاق رذیله دوری می‌کند. این دو، بر روی هم تأثیر معکوس می‌گذارند؛ یعنی رفع رذایل اخلاق و محبت‌‌های غیر الهی باعث حضور قلب شده و حضور قلب باعث از بین رفتن رذایل اخلاق و محبت‌‌های غیر الهی در مرتبه‌ای بالا‌تر می‌شود. ادامه این اتفاق به مرور زمان باعث از بین رفتن همه رذایل اخلاق حتی در لایه های پنهان آن شده و انسان را به حضور قلب کامل و دائم می‌رساند. علاوه بر نماز، تمام اموری که از جنس ذکر هستند و پیش از این بیان شد، در حضور قلب اثر دارند.

با توجه به این که در این مرحله فرد باید در ارتباط با خدا بسیار عمیق‌تر شده و فقط به توجه ذهنی اکتفا نکرده و قلب او هم متوجه خدا شود، وقتی قلب انسان در محضر خدا قرار می‌گیرد به مرور زمان به آرامش و اطمینانی می‌رسد که از ر‌ها شدن در قدرتی بالا‌تر سرچشمه می‌گیرد؛ در این صورت فرد کار‌ها و امور زندگی خود را به صورت عقلانی و با هماهنگی با نور خدا که در درون خود احساس می‌کند انجام داده و دائم از ارتباط با منبع عظیمی که خداست، کسب فیض کرده و تمام کار‌ها و حالات خود را در درون خود با متانت و با هماهنگی با آن منبع عظیم قدرت انجام می‌دهد.

از آنجا که حضور در محضر خدا در قلب فرد اتفاق می‌افتد و با توجه به رشد معنوی که تاکنون داشته، فعالیت‌های بدنی و ذهنی او حالت حضور قلب او را از بین نبرده و در حالی که حضور قلب دارد تمام کار‌های زندگی خود را نیز انجام می‌دهد؛ چراکه قلب فرد نزد خدا مستقر است و بدن و فکر او به امور معمول زندگی مشغول است. این اتفاق چنانچه ادامه پیدا کند حتی خواب‌های فرد نیز جهت الهی پیدا کرده و رؤیای صادقه برای او اتفاق می‌افتد.

مطابق آنچه بیان شد حضور قلب در سه مرحله اتفاق می‌افتد. اول تمرکز فکر، دوم تمرکز بر حقیقت خود و سوم تمرکز بر نور خدا و حضور قلب در محضر خدا.

 

معرفت نفس لازمه رسیدن به حضور قلب

برای رسیدن به حضور قلب، انسان باید خود را شناخته و نوع ارتباط خود با خدا را نیز بشناسد. به عبارت دیگر برای اینکه فرد بتواند در خود مستقر شده و خدا را از درون خود دریابد، باید معرفت و شناختی نسبت به حقیقت خود و ارتباط خود با خدا پیدا کند. این معرفت و شناخت نسبت به حقیقت خود همان معرفت نفس است که در روایات ائمه(ع) در اهمیت آن مطالب زیادی بیان شده است.

وقتی انسان ناپاکی‌ها را از درون خود پاک کرده و در درون خود مستقر شده و سعی کند خدا را از درون خود ببیند، شفافیت و لطافتی در او اتفاق می‌افتد که خدا را در خود احساس کرده و می‌تواند از درون خود، با خدا ارتباط برقرار کند. این اتفاق همان شناخت و ارتباط حقیقی با خداست و چون از طریق ادراک قلبی است بسیار بر‌تر از شناخت فکری می‌باشد. این شناخت و احساسِ خدا از درون خود، همان است که انسان را با بی‌نهایت مرتبط کرده و می‌تواند به همه کمالات برساند.

توضیح اینکه برای رسیدن به خدا، فرد باید در درون خود متمرکز شده و از درون خود، خدا را دریابد. چراکه قلب حرم خداست. (القَلبُ حَرَمُ الله[3]) و قلب مؤمن عرش خدای مهربان است. (قَلبُ المُؤمِنِ عَرشُ الرَّحمن[4]) و خدای مهربان بر عرش مستقر است. (الرَّحمنُ عَلَی العَرشِ استَوی[5]). بنابراین تنها جایی که فرد مؤمن می‌تواند خدا را مستقیماً و بدون واسطه دریافت کند قلب خودش است.

وقتی انسان با دیدن آسمان‌ها و زمین و آنچه خدا خلق کرده و یا وقتی با استدلال، خدا را اثبات می‌کند در واقع خدا را در ذهن خود دریافت کرده است. اما وقتی انسان از درون خود متوجه خدا شود خدا را در جان خود احساس کرده و به اندازه پاکی و توسعه هستی خود می‌تواند خدا را دریابد.

بنابراین تنها راهی که انسان می‌تواند خدا را واقعاً دریابد دریافت قلبی خداست. این مطلب، حقیقتی است که با کمی دقت و تلاش می‌توان آن را فهمید و این بزرگ‌ترین ارزش برای انسان است که هر انسانی می‌تواند بی‌واسطه با خدای خود از طریق وجود خود ارتباط برقرار کند؛ چراکه ارتباط از طرف خدا، دائم وجود دارد و این انسان است که از خدا دور بوده و به خاطر حجاب‌های قلبی‌اش با خدا ارتباط ندارد.[6]



[1] - سوره حشر، آیه 19

[2] - هر یک از بخش‌های بدن انسان در فاصله زمانی مشخص بازسازی شده و به طور کامل عوض می‌شود.

[3] - میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 3089

[4] - بحارالانوار، جلد ۵5، صفحه ۳۹

[5] - سوره طه، آیه 5

[6] - موضوع ارتباط با خداوند از طریق حقیقت انسان، در کتاب « طریق عرفان » از تألیفات علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره) به طور کامل شرح داده شده است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی