حرص یکی از عیبهای اخلاقی
حرص عبارت است از طلب کردن چیزی، به طوری که فرد، آن چیز را در تأثیرگذاری مستقل بداند؛ بنابراین در طلب آن چیز اصرار کرده و در به دست آوردن آن عجله میکند؛ چراکه آن چیز را در رفع نیازش به خودی خود مؤثر میداند و خدا را تأثیرگذار نمیبیند بنابراین آن چیز را حتی اگر نیاز هم نداشته باشد طلب میکند. این حالت در قلب انسان حرص است و این نوع عمل کردن، حریصانه رفتار کردن است. بنابراین ریشه حرص، محبت به دنیا و بیتوجهی به خداست.
کسیکه حرص میزند حتی اگر انسان توحیدی باشد به خاطر توجه به اینکه آن چیز به خودی خود نیازش را رفع میکند به خدا توجه نداشته و خود آن چیز را اثرگذار میداند بنابراین تلاش میکند آن را به خود اضافه کند تا نیازش رفع شود. بنابراین حرص باعث طلب کردن با اصرار و عجله بوده و با عدم آرامش همراه است.
به عنوان مثال وقتی انسان حریصانه به دنبال پول است در درون خود چنین ادراکی دارد که پول، به خودی خود میتواند خواستههای او را برآورده کند. بنابراین حالتی در درون او به وجود میآید که در به دست آوردن پول اصرار کرده و از هر راهی که میتواند آن را به دست میآورد و حتی اگر به گناه مبتلا شود این کار را میکند.
از آنجا که افراد حریص میخواهند با اضافه کردن دنیا به خود، خود را کامل کنند دارای خلأ شخصیتی هستند. این خلأ شخصیتی باعث میشود که افراد حریص عدم اطمینان و آرامش و عدم اعتماد به نفس داشته و در بعضی مواقع از خود حقارتهایی نشان دهند که حتی خودشان را هم خجالت زده میکند. وقتی کسی آرامش و اعتماد به نفس نداشته باشد و انسان کوچکی باشد رنجی در او ایجاد میشود که زندگیاش را تلخ کرده و در نظر دیگران کم ارزش میشود.
غیر از بزرگانی که از ظلمت نفس رها شدهاند همه انسانها هرچند به مقدار کم حرص دارند؛ بنابراین همه انسانها برای اینکه زندگی لذتبخشی داشته باشند باید با این رذیله با جدیت مبارزه کنند.
جایگزین حرص در وجود انسان اطمینان و آرامش است. از آنجا که حرص باعث توجه انسان به امور مختلف میشود باعث تشویش و اضطراب میگردد؛ بنابراین وقتی از وجود انسان پاک شود انسان دارای اطمینان و طمأنینه میشود. اطمینان و طمأنینه یکی از اصلیترین موضوعات در رسیدن انسان به آرامش است و حرص یکی از اصلیترین حالاتِ از بین برنده آرامش در انسان است.
دانستن چند مطلب در این موضوع لازم است:
1- حرص شکل خاصی از طلب کردن است که آن شکل خاص در نگاه اثر استقلالی به چیز طلب شده به وجود میآید و در اصرار و عجله کردن در به دست آوردن آن چیز خود را نشان میدهد. تفاوت حرص با طمع آن است که طمع، خواهندگی و طالب چیزی بودن است؛ بنابراین طمع میتواند الهی باشد و به خودی خود منفی نیست؛ اما حرص با توجه به شکل طلب نمودنی که دارد به خودی خود منفی است. بنابراین حرص حتی نسبت به امور مثبت هم بد است هر چند آن موضوع مثبت خودش ذاتاً خوب است. در نتیجه حرص در همه مواقع، عیب اخلاقی است.
2- حرص در وجود انسان قرار داده شده تا زمانی که عقلانیت انسان کامل نشده با این ویژگی به دنبال نیازهای خود رفته و آنها را به دست آورد. بنابراین کارکرد حرص، تأمین نیازهای انسان است. اما هر چه عقل انسان کامل میشود باید بر مبانی عقلانی و به دور از حرص به دنبال نیازهای خود برود. بنابراین در ابتدای خودسازی همچنین در سنین نوجوانی، برای رسیدن فرد به نیکیها اشکال ندارد امور مثبت را حریصانه به دست آورد؛ اما در رفع رذایل اخلاقی در حین پاک کردن رذایل تکبر و حسد باید حرص را نیز از قلب خود پاک کند.
3- وقتی انسان به چیزی نیاز پیدا کرده و با حرص آن چیز را به دست میآورد، با به دست آوردن آن، نیاز فرد رفع میشود و طبیعتاً دیگر نباید برای به دست آوردنِ بیشترِ آن چیز تلاش کند؛ اما معمولاً چنین است که از آنجا که حرص و تلاش در جهت به دست آوردن چیزی، انسان را نسبت به آن چیز علاقهمند میکند، وقتی نیاز او به آن هم رفع میشود، تلاش میکند که آن را بیشتر به دست آورد. در این حالت طلب و به دست آوردن آن چیز از آنجا که برای رفع نیاز نیست دیگر عقلانی نبوده و از نظر معنوی و حتی مادی برای او مضر است.
به عنوان مثال کسی که گرسنه است تا زمانی که به اندازه گرسنگیاش غذا بخورد این مقدار غذا جذب بدنش شده و برای او مفید است اما وقتی بر اثر حرص، بیشتر از نیاز غذا میخورد یا دائم در میان وعدهها، به خوردن مواد غذایی اضافی میپردازد بدن او شروع به چاق شدن کرده یا مبتلا به انواع بیماریها میشود. همچنین اگر به اندازه نیاز بخوابد برای او مفید است اما اگر بیش از نیاز بخوابد برای او مضر خواهد بود. همینطور برای ارتباطات جنسی و تمام امور مادی و غیر مادی همینطور است.
4- از آنجا که فرد حریص، موضوع مورد حرص را در تأثیرگذاری مستقل میداند، به خدا توکل نمیکند. چراکه چنین میپندارد که آن نفع از ذات آن موضوع است و نفع رسانی آن موضوع را طبق خواست خدا نمیبیند. این همان عدم نگرش توحیدی به عالم است که باعث توکل نکردن به خدا میشود و در واقع به آن چیز توکل میکند. در نتیجه با اصرار و با عجله برای رسیدن به آن چیز اقدام میکند تا خود را به آن نفع برساند. لازم به ذکر است که توکل حقیقی که از جان انسان سرچشمه میگیرد (نه اینکه فقط به زبان گفته شود) به قدری اهمیت دارد که ملاکی برای میزان کمال و رشد الهی انسان است.
5- افرادی که خصلت حرص در آنها زیاد است کسانی هستند که ذهن خیالپرداز و توهمگرایی دارند. همین خیالپردازی باعث میشود که نفع خود را در امور مختلف تصور کرده و به آنها حرص بزنند. از طرف دیگر از آنجا که فرد حریص نفع خود را در اموری تصور میکند، این تصور باعث قوی شدن قوه خیال میشود. بنابراین خیالپردازی و حرص دو ویژگی هستند که بر هم اثر گذاشته و هر یک باعث قویتر شدن دیگری میشود.
6- از آنجا که انسان حریص، خیالپرداز است و در امور مختلف به دنبال نفع مورد تصورِ خود است، پراکندگی ذهنی در او اتفاق میافتد که باعث تشتت و بههم ریختگی ذهنی و شخصیتی او میشود. این بههمریختگی شخصیتی موجب عدم ثبات شخصیتی در فرد شده و عدم ثبات شخصیتی باعث عدم رفتار پایدار و یکسان در او میشود. بنابراین چنانچه توجه شود انسانهایی که خصلت حرص در آنها غلبه دارد در مقابل یک موضوع، در مواقع مختلف رفتارهای متفاوتی نشان داده و حالات مختلفی دارند.
7- از آنجا که حرص از خلأ شخصیتی فرد سرچشمه میگیرد افراد حریص انسانهای کوچکی هستند و حقارتی را در خود احساس میکنند. بنابراین تمام موضوعاتی که در احادیث در مورد افراد حقیر و کوچک آمده در مورد آنها صدق میکند. البته تکبر و حسد هم از حقارت انسان سرچشمه میگیرند اما حقارت و کوچکی در افرادِ حریص، بسیار واضحتر است؛ چراکه افراد متکبر و حسود ابراز بزرگی میکنند اما فرد حریص در ظاهر هم خود را کوچک میکند.
8- از آنجا که افراد حریص دارای خلأ شخصیتی هستند و برقرار کردن رابطه با دیگران و رفاقت با آنها یکی از اموری است که این خلأ را پر میکند، آنها ارتباطات خود را با دیگران به هر شکلی که شده خوب نگه میدارند. برای این منظور حتی اگر لازم باشد، خود را پیش آنها کوچک و حقیر هم میکنند، مخصوصاً اگر طرف مقابل از نظر جایگاه اجتماعی از آنها بالاتر باشد. بنابراین این افراد آمادگی بیشتری برای کوچک کردن خود در مقابل دیگران و چاپلوسی دارند.
9- از آنجا که یکی از راههای پر کردن خلأ شخصیتی افرادِ حریص ارتباط با دیگران است ارزشمند بودن برای دیگران، برای آنها بسیار مهم است و زمانی که ببینند دیگران آنها را بزرگ میشمارند به شدت شاد شده و به خود میبالند چراکه در این حالت احساس اطمینان و اعتماد به نفس میکنند. حال اگر کسی که از آنها ضعیفتر است رفتاری تحقیرآمیز با آنها داشته باشد، بسیار ناراحت شده و اگر توانایی داشته باشند با او به شدت برخورد میکنند هرچند به آنها ظلم کنند، چرا که خودیت خود را در خطر احساس کرده و با تمام وجود عکسالعمل نشان میدهند.
10- وقتی انسان با حرص به امری مشغول میشود از آنجا که آن چیز را مستقل در تأثیرگذاری میداند، نسبت به آن چیز محبتی پیدا میکند که این محبت باعث حرص بیشتر شده و حرص بیشتر، محبت بیشتری را ایجاد میکند. این چرخه آنقدر ادامه پیدا میکند که تمام وجود فرد از حرص و محبت نسبت به آن چیز پُر میشود. بنابراین حرص مانند فلز مذابی است که بر روی چیزی که میافتد آن را ذوب کرده و تا اعماق آن پیش میرود.
11- با از بین رفتن حرص، فرد نه در زمان گذشته زندگی میکند و نه در زمان آینده بلکه فقط در زمان حال زندگی میکند. یعنی نه در خیالپردازی آینده است و نه در حسرت گذشته بلکه فقط « حال » را اصلاح میکند. در این صورت به مرور زمان هم گذشته را اصلاح کرده و هم آینده را میسازد. چراکه زمان حال، آیندة گذشته و گذشتة آینده است. چنینفردی با برنامهریزی برای آینده و عبرتگرفتن از گذشته، حال را به بهترین شکل میسازد و برنامه دقیقی در جهت رشد و استفاده از دنیا و آخرت برای زمان حال خود تنظیم میکند و در خیالپردازی و حسرت زندگی نمیکند.
12- وقتی انسان با کنار گذاشتن حرص، در « حال » مستقر شد از آنجا که در گذشته سیر نمیکند، هیچچیز برای او تکراری نخواهد بود و همواره مانند این است که با هر چیز برای اولین بار برخورد میکند. بنابراین از آنجا که هیچچیز برای او تکراری نیست همواره در برخورد با امور، لذت اولین برخورد را خواهد داشت. به عنوان مثال همواره نماز برای او جدید بوده و تکراری نیست و همسر او نیز همواره برای او تازگی داشته و همیشه مانند دوره نامزدی برای او جذاب خواهد بود. بنابراین وقتی کسی رذایل اخلاق، مخصوصاً حرص را کنار بگذارد حتی در زندگی مادی خود به بالاترین لذت میرسد.
13- انسان حریص و متکبر هر دو به محدودیتهای خود توجه دارند با این تفاوت که انسان حریص به نداشتههای خود توجه دارد ولی انسان متکبر به داشتههایی که از محدودیتها حاصل شده توجه میکند هرچند این نیز در واقع توجه به نداشتههاست. به همین خاطر است که انسان حریص هیچ وقت آرام و قرار ندارد و احساس آرامش نکرده و همیشه نگران است ولی انسان متکبر احساس آرامش میکند هرچند ریشه آن آرامش در محلی سست و در خودیت اوست. در نتیجه انسانهای متکبر دارای اعتماد به نفس هستند هر چند از نوع کاذب، اما انسانهای حریص اعتماد به نفس ندارند. تفاوت انسانهای مختلف در موفقیت و عدم موفقیت مقدار توانایی استفاده از داشتههایشان است. انسانهایی موفقاند (خواه در ابعاد مادی یا معنوی) که بتوانند داشتهها و سرمایههای خود را شناسایی کرده و به درستی از آنها استفاده کنند. از آنجا که انسانهای حریص چون به نداشتههای خود بیشتر توجه دارند، معمولاً در زندگی خود نسبت به دیگران موفق عمل نکرده و در مراتب پایینتری قرار میگیرند مگر آنکه با تجربه و تلاش بتوانند داشتههای خود را شناسایی کرده و از آنها به درستی استفاده کنند.