انسان و سعادت او
انسان موجودی است الهی و روحانی که هنگام قرار گرفتن در این دنیا، دارای جنبه مادی و خاکی شده است. این دو بخش وجود انسان، به شکل خاصی با یکدیگر همراه شدهاند تا حقیقت انسان به همراه جنبه مادی او، مراتب کمال خود را طی کند. بنابراین ارتباط تنگاتنگی میان دو بخش روح و جسم انسان وجود دارد.
بُعد یا بخش الهی و روحانی انسان که همان روح و حقیقت آدمی نامیده میشود اصل وجود انسان است؛ چراکه بخش ثابت و ماندنی او بوده و از عالمی به عالم دیگر منتقل میشود و سعادت و شقاوت، راحتی و رنج، لذت و درد و تمام این گونه اتفاقات در این بخش از وجود انسان اتفاق میافتد. اما بُعد مادی انسان آن بخش از وجود انسان است که برای زندگی در این دنیا به او داده شده است تا حقیقت انسان بتواند با این بدن مادی در عالمِ ماده زندگی کند و با توجه به خصوصیات این دنیا، رشد و تعالی مربوط به خود را به دست آورد.
در آیه 31 سوره بقره خداوند میفرماید « و علم آدم الاسماء کلها »، یعنی « خداوند همه اسماء (الهی) را به انسان آموخت. » اسماء الهی ابعاد کمال و برتری عالم هستند و هر موجودی به هر اندازهای که آنها را داشته باشد دارای کمال و برتری است. آموختن همه اسماء الهی به انسان به این معنی است که استعداد رسیدن به تمام ظرفیتهای برتری و کمال در انسان قرار داده شده است. بنابراین اسماء الهی همان ابعاد برتری هستند که اگر در انسان به پیاده شوند، به مراتب عالی الهی و حقیقت انسانی رسیده و انسان کامل میشود. پس میتوان گفت انسان موجودی است که تمام ظرفیتهای نیکی و تعالی در او به صورت بالقوه قرار داده شده و اشرف مخلوقات است.
از آنجا که اسماء الهی، ابعاد برتری و کمال هستند وقتی در انسان ایجاد میشوند که مراتب پست و ظلمانی در وجود انسان از بین بروند. قرار گرفتن انسان در این دنیا نیز به همین خاطر است که فرد از مراتب ظلمت به مراتب عالی نورانی و الهی تکامل پیدا کند. لیکن خارج شدن از ظلمت و رسیدن به نور اصول و قواعدی دارد که با رعایت کردن آنها، انسان میتواند به مراتب الهی دست پیدا کند.
مطابق آنچه در همه ادیان آمده و همچنین در دین اسلام به آن تأکید شده، اصولی که انسان بر اساس آنها میتواند از مراتب ظلمت نجات پیدا کرده و به نور برسد، همان اخلاق و تزکیه است. در سوره الشمس، خداوند پس از یازده بار قسم بیان میکند که « رستگار شد کسی که ترکیه کرد. » به طور کلی اخلاقیات اموری هستند که فرد با رعایت کردن آنها عیبهای خود را از بین برده و در جهت ایجاد اسماء و صفات الهی در وجود خود قدم برمیدارد و تزکیه به معنای پاکی از بدیها و ناپاکیها است. بنابراین تمام سعادت انسان و رسیدن به بهشت، با رعایت کردن اخلاقیات و داشتن تزکیه به دست میآید.
وقتی انسان در جریان خلقت خود در این دنیا قرار میگیرد، با عالم ماده و خصوصیات آن آمیخته میشود تا از ظرفیتهای عالم ماده استفاده کرده و به رشد و کمال برسد. آمیخته شدن انسان با عالم ماده، باعث ایجاد مراتب پست و ظلمانی در او میشود که برای رسیدن به کمال باید آنها را کنار بگذارد. بنابراین انسان برای رسیدن به تعالی، باید شباهتهای خود با عالم ماده را از بین برده و اسماء و صفات الهی را در خود بپرورد. برای این منظور باید عیبهای اخلاقی او پاک شده و نیکیها و کمالات اخلاقی در او ایجاد شود. بنابراین راه رسیدن به خدا دو چیز است، اول پاکی از شباهتهای مادی و محدودیتهای ظلمانی، دوم پروراندن و افزایش فضائل اخلاقی و اسماء و صفات الهی.
در آموزههای دینی نیز به این دو موضوع توجه خاص شده و هر آنچه انسان را با خدا و اسماء و صفات الهی میآمیزد و به آنچه عیبها و ضعفهای انسان را از بین میبرد تأکید خاص و فراوانی شده است. آنچه انسان را با خدا میآمیزد، در قالب ذکر و آنچه محدودیتهای انسان را از بین میبرد در قالب تقوی بیان شده است. بنابراین در دین اسلام به موضوعاتی مانند تحصیل علم، انجام واجبات و اقامه نماز که از جنس ذکرند و همچنین هر آنچه دنیا و علاقهمندی به مراتب پست را در وجود انسان از بین میبرند مانند توبه، ترک گناهان و تقوی، تأکید خاصی شده است.
با توجه به توضیحات بالا، برای خروج از ظلمت و رسیدن به نور، انسان باید عیبها و رذایل اخلاق خود را شناخته و آنها را از بین ببرد. برای شناختن عیبهای خود و روش از بین بردن آنها ابتدا فرد باید با ابعاد وجود خود آشنا شود. با شناخت ابعاد وجود خود میتواند بفهمد که عیبها و رذایل به چه شکل و در چه حد و اندازه در او وجود دارند و چگونه میتواند آنها را از وجود خود پاک کند. بنابراین در بخشهای بعد کتاب، ابتدا سه موضوعِ « ابعاد وجود انسان »، « موانع رشد و کمال انسان » و « روش خروج انسان از ظلمت » مورد بررسی و شناخت قرار میگیرند. چنانچه این موضوعات به خوبی درک شوند، شناخت مناسبی در موضوع تربیت الهی و خروج از ظلمت به وجود میآید.