روش از بین بردن حرص
با توجه به مطالبی که در مورد حرص در بخش « حرص یکی از عیبهای اخلاقی » بیان شد حرص عبارت است از حالتی که بر اثر آن، انسان اموری را جذب کرده و برای به دست آوردن آنها به حرکت درمیآید؛ اما از آنجا که آن امور را مستقل در تأثیرگذاری میداند با نگرشی مستقلانه در تأثیرگذاری، آن چیز را طلب می کند. به این نوع طلب کردن حرص میگویند.
نتیجه حرص این است که فرد برای به دست آوردن چیزهایی که به آنها حرص میزند، اصرار کرده و عجله میکند چراکه آنها را به خودی خود تأثیرگذار میداند. وقتی برای انسان این حقیقت جا افتاد و فهمید که تمام امور، وابسته به خدا هستند و تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی در عالم نمیافتد، امور را مستقل ندیده و به آنها حرص نمیزند و با توکل، به دنبال هر چیز میرود. بنابراین وقتی حرص از قلب فرد خارج شود توجه به دنیا و مراتب پست وجود فرد از بین میرود.
حرص زمانی در فرد ایجاد میشود که اموری را که در ارتباط با خود مفید میداند از آنجا که به آنها با دید استقلالی نگاه میکند یعنی به این توجه ندارد که آن امر به خواست خدا نیاز او را برطرف میکند بلکه چنین حسی دارد که آن موضوع به خودی خود نیاز او را رفع میکند، برای به دست آوردن آنها با توکل کردن به آن چیز (نه توکل به خدا) و عجله در به دست آوردن آن، تلاش میکند تا آن موضوع را به خود اضافه کرده و نیاز خود را برطرف کند.
بنابراین با رسیدن به این مفهوم که هر چیزی به خواست خدا میتواند برای انسان اثر و فایده داشته باشد یعنی با رسیدن به نگرش توحیدی، حرص در انسان از بین میرود. بنابراین، توکل به خدا در مقابل حرص قرار دارد، چراکه توکل به خدا، زمانی در انسان اتفاق میافتد که بداند هیچچیز اثری ندارد مگر به خواست خدای قادر حکیم.
با توجه به تمام مطالبی که تا اینجا در مورد حرص بیان شد، برای از بین بردن حرص باید کارهای زیر را انجام داد:
1- فرد در مقابل حالت عجلهای که برای انجام کارها دارد، با حالت آرامش و بدون عجله رفتار کند. یعنی وقتی در موضوعی عجله کرد خودش را به آرامش زده و سعی کند با آرامش به دنبال آن موضوع برود. حتی وقتی میبیند به چیزی خیلی حرص میزند در صورت امکان، به دست آوردن آن را تأخیر اندازد و در زمان دیگری برای به دست آوردن آن اقدام کند. این کار، عمل کردن برخلاف اقتضائات حرص (یعنی عجله کردن) است.
2- برای به دست آوردن چیزی اصرار نکند. اصرار بر چیزی بر اثر حالت قلبی ایجاد میشود که فرد فکر میکند برای رسیدن به نفعی حتماً باید آن چیز را به دست آورد. پافشاری برای به دست آوردن هر چیز معمولاً به این خاطر است که آن چیز را به خودی خود تأثیرگذار میداند که این حالت از حرص است. اصرار به خدا نیز تعیین تکلیف کردن برای خداست بنابراین اصرار به خدا، کار خطایی است؛ چراکه هم مخالف خواست خداست و هم مخالف ادب در مقابل خداست. حال آنکه بر اساس آیه 216 سوره بقره، ممکن است خدا خیر را در چیزهایی قرار دهد که مورد پسند فرد نیست. بنابراین برای از بین بردن حرص، فرد باید اصرار را چه از خدا و چه نسبت به غیر خدا کنار گذارد.
3- فرد باید تخیلات خود را کنترل کند. به این معنی که از وهم و خیال خودداری کرده و سعی کند ذهن خود را از تخیلات باطل و امور بیارزشی که مشغول به آنها میشود خالی کند. چراکه مطابق آنچه در بخش « موانع رشد و کمال انسان » در تعریف حرص بیان شد، کسی که دارای ذهنی خیالپرداز است آمادگی بیشتری برای حرص زدن دارد.
4- فرد باید در درون خود مستقر و متمرکز شده و دارای حضور قلب نسبت به خدا شود. مستقر و متمرکـز شـدن در درون خـود با تمرکز فکر کـه در بخش بعد با عنـوان « تمرکز فکر و حضور قلب » توضیح داده میشود به وجود میآید و به مرور زمان که در مراحل بالاترِ خودسازی قرار گرفت به حالت حضور قلب نیز میرسد. وقتی انسان در درون خود متمرکز شد و آرام گرفت و دارای حضور قلب شد و خود را در محضر خدا دید، رذیله حرص به طور کامل از وجودش پاک شده است. از جمله کارهایی که باعث آشفتگی و عدم تمرکز درونی فرد میشود حرف زدن است بنابراین سکوت اثر زیادی در آرامش درونی و تمرکز انسان دارد. به این معنی که فرد باید فقط در موارد نیاز حرف بزند و از حرفهای غیرضروری خودداری کند.
5- حرص و محبتهای غیر الهی با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند. یعنی هرچه محبت فرد به چیزی بیشتر باشد به آن چیز بیشتر حرص میزند و هرچه محبت چیزی از درون فرد کم شود به همان اندازه حرص به آن کم میشود. بنابراین از بین رفتن هر یک بر دیگری اثر دارد یعنی اگر حرص به چیزی کم شود محبت باطل نسبت به آن چیز هم کم میشود و اگر محبت نسبت به چیزی کم شود نسبت به آن کمتر حرص میزند. روش از بین بردن محبتهای باطل در همین بخش بیان میشود.
6- اعتقادِ قویتر به مفاهیم توحیدی باعث کم شدن حرص میشود. بنابراین باید مفاهیم توحیدی، مخصوصاً توحید افعالی را شناخته و در آن تفکر کند و به این توجه داشته باشد که تمام امور طبق خواست خدا انجام میشود. فردی که غیر از خدا کسی را در عالم تأثیرگذار نمیبیند به چیزی حرص نمیزند.
7- کسی که خدا را تأثیرگذار در همه عالم دانست با توجه به اینکه خدا را حکیم، قدرتمند و مهربان میداند وکیلی بهتر از او برای خود نمییابد و در تمام امور به خدا توکل میکند. برای اینکه فرد توکل را در وجود خود جا بیندازد باید با مفهوم توکل آشنا شده و برای تربیت خود، خود را به توکل بزند یعنی خدا را در انجام امور مختلفِ زندگی در نظر گرفته و از او کمک بخواهد؛ اما این کمک خواستن نباید اراده او را در انجام کارها ضعیف کند. با این نوع نگرش و رفتار، به مرور زمان اثر خدا را در زندگی خود حس کرده و توکلش قویتر میشود. توکل یک امر خیالی نیست بلکه در واقع خدا در تمام امور زندگی انسان حضور دارد اما افراد چون به اثرگذاری خدا در زندگی خود توجه ندارند او را احساس نمیکنند. از آنجا که توکل در مقابل حرص قرار دارد با به وجود آمدن توکل، حرص در فرد ضعیفتر میشود.
بنابراین برای از بین بردن حرص، فرد باید با آرامش به امور زندگی خود بپردازد و از اصرار و عجله کردن خودداری کرده و به توحید افعالی و جریان خدا در عالم توجه کند. وهم و خیال خود را کنترل کرده و تمرکز فکر داشته باشد تا با از بین رفتن آشفتگی فکری و روحی، حالت حرص در او از بین برود. از بین رفتن آشفتگی فکری و روحی باعث انس با خدا شده و باعث حضور قلب و آرامش که اصلیترین موضوعات در از بین رفتن حرص هستند میشود.
تمرکز فکر و حضور قلب
برای اینکه انسان بتواند آشفتگی روحی خود را از بین برده و قوه وهم و خیال خود را کنترل کند و به ذکر قلبی که حقیقت ذکر و حضور قلب است برسد باید تمرکز فکر داشته باشد. برای اینکه فرد به حضور قلب برسد ابتدا باید ذهن خود را تحت کنترل خود در آورده و آشفتگی آن را از بین ببرد و در مرحله بعد به حقیقت و روح خود توجه کرده و بر آن متمرکز شود و در اقدام بعد، از درون خود به خدا توجه کرده و حضور در محضر خدا را حس کند.
بنابراین برای تمرکز فکر و حضور قلب باید سه اتفاق بیافتد. اتفاق اول که کنترل و تمرکز فکر است در این بخش توضیح داده میشود و دو اتفاق دیگر که تمرکز در درون خود و ایجاد حضور قلب است در مرحله چهارم تحت عنوان « روش عملی رسیدن به حضور قلب » بیان میشود.
تمرکز و کنترل فکر به این ترتیب اتفاق میافتد که فرد باید هر روز طی دقایقی ذهن خود را به چیزی متوجه نگهدارد. این تمرین باعث تسلط فرد بر توجهات ذهنی خود میشود. به عنوان مثال به نفس کشیدنهای خود توجه کند یا صد صلوات بفرستد و به عبارت و معنی صلواتها توجه خود را جلب کند یا به معنی تسبیحات حضرت زهرا(س) که بعد از نمازها می خواند توجه خود را جلب کند یا توجه خود را به انگشتر یا جسمی متمرکز کند یا چیزی را در ذهنش آورده و توجهش را به آن جلب کند و از پرت شدن ذهن به چیزهای دیگر جلوگیری کند. تلاش فرد در جلوگیری از حرکت ذهن به امور دیگر، باعث کنترل ذهن شده و به مرور زمان توانایی تمرکز ذهن در فرد قویتر میشود.
این اقدام باید از یک دقیقه شروع شده و مرتب زیاد شود تا به نیم ساعت و یا حتی بیشتر برسد. اگر کسی بتواند نیم ساعت ذهن خود را به چیزی متمرکز نگهدارد میتوان گفت به کنترل و تمرکز ذهن دست یافته است. نکته قابل توجه این است که تمرکز فکری که بیان شد اقدام معنوی نبوده و فقط توانایی فرد را در کنترل فکر قویتر میکند. در تمرینات ذهنی یوگا، سعی در انجام همین کار است.
وقتی فرد موفق شد ذهن خود را تحت کنترل در آورد و از پرت شدن به امور دیگر جلوگیری کرد مانع افسارگسیختگی و آشفتگی فکر شده و احساس آرامش به او دست میدهد. کنترل فکر به دلیل جلوگیری از حرکت ذهن به امور مختلف، باعث کنترل حرص در انسان میشود. هنگام تمرکز فکر، فرد میتواند به مفهومی توجه کرده و ذهن خود را بر مفهومی مانند انواع ذکرها متمرکز نگهدارد.
کسانی که برای کنترل فکر خیلی مشکل دارند میتوانند قبل از آن، اقدام به کنترل و تمرکز چشم کنند. به این معنی که نقطهای را در نظر بگیرند و سعی کنند چشم خود را بر آن نقطه متمرکز نگهدارند و از حرکت چشم از آن نقطه به نقاط دیگر جلوگیری کنند. کنترل ذهن شبیه به کنترل چشم است. بنابراین وقتی یاد گرفت که چگونه چشم خود را از پرت شدن به نقاط دیگر حفظ کند، میتواند مشابه همان حالت را پیاده کرده و مانع از پرت شدن ذهن خود به امور دیگر شود. توانایی در کنترل چشم برای نگاه نکردن به صحنههای حرام نیز برای فرد مفید است.
وقتی فرد توانست ذهن خود را به مدت مثلاً نیم ساعت بر چیزی متمرکز نگهدارد و توانست مثلاً در نمازها ذهن خود را بر معنی ذکرهای نماز متوجه نگهدارد و توانست از پراکنده شدن ذهن جلوگیری کند، تمرکز و کنترل فکر اتفاق افتاده است؛ اما برای رسیدن به حضور قلب، باید اقدام به تمرکز بر روی خود و توجه به خدا کند که در بخش « روش عملی رسیدن به حضور قلب » در مرحله چهارم توضیح داده میشود.
نتیجه از بین بردن حرص
کسی که حرص خود را از بین ببرد، احساس میکند فقط در « حال » زندگی میکند نه در زمان گذشته و نه در آینده. چنین کسی به حال توجه کرده و با ساختن حال، هم آینده را میسازد و هم گذشته را؛ چراکه حال، گذشته آینده و آینده گذشته است. بنابراین نه به خیالپردازی آینده مبتلا میشود و نه حسرت گذشته را میخورد. هرچند برای آینده برنامهریزی کرده و از اتفاقات گذشته پند میگیرد اما به آینده به صورت خیالپردازانة سست کننده و به گذشته با حسرتِ مأیوس کننده نگاه نمیکند. بعضی از بزرگان فرمودهاند که نشانه عارف شدن فرد این است که دائم در « حال » زندگی میکند.
کسی که حرص خود را از بین ببرد، احساس آرامش و توپُری میکند. توکل و اطمینان در او قوی شده و از آشفتگیها نجات پیدا میکند. به اطمینان قلبی نزدیک شده و با سنجیدگی و به صورت حساب شده با امور مختلف رفتار میکند. در این صورت از حقارتها نجات پیدا کرده و در نظر دیگران دارای وقار و بزرگی میشود و زندگی او آرام و لذتبخش میشود.
کسی که حرص خود را از بین ببرد، حالت ذکر و حضور قلب در او مستقر شده و همان طور که در تعریف حرص گفته شد، از آنجا که حرص باعث تشویش و اضطراب است، وقتی از وجود فرد پاک شود دارای اطمینان و آرامش میشود. بنابراین جایگزین حرص در وجود انسان اطمینان و آرامش است.